دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۰

كاريكلماتور
من يه كتاب كاريكلماتور دارم از مدتها قبل حالا به مناسبت ذوق ام چند تا از جمله ها رو اينجا مي زارم

راستي اگر آدم چشم آبي عينك زرد بزند، همه چيز را سبز نخواهد ديد »
از پير مردي پرسيدند، دنيا را چطور مي بيني، جواب داد خيلي تار »
حرف ها گل انداخته بود،كسي بلند خنديد، باد آمد گلها را برد »
كلاغ خبر چين روي انتن مي نشيند، به اين مي گويند تحمل جور رقيب »
من راست مي گويم تو راست مي گويي اما هميشه او دروغ مي گويد »
قديمي ترين كلكسيون دنيا، كلكسيون آرزوهاست، وگرانترين آن هم »
ماهي را هر وقت از آب بگيري ،حجم دريا به اندازه يك ماهي سبك مي شود »
گل سپيدي پس از عبور ستون سر نيزه ها سرخ شد »

جواد مجابي

هیچ نظری موجود نیست: