پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۱

………………….:•·°·°·•:..:•·°·•:..:•·°·°·•:…………………

.O....O
\ | / \ | /
.\ / .. \ /


چهارشنبه يه روز خوب بود...به من که هزار و شونصد و هفتاد ودوتا خوش گذشت..................
وقتي يه جايي که باشي که ابرک جونتم اونجا باشه...:).. تازه يه ابرک جون خوب و قشنگ.....آبي آبي..يه ابر آبي.........با هاش شوکولات بخوري...:)..بعدم يه آقاي مهربون يه ليوان همينجوري بده....:)... ابرک به بهانه يه روز بزرگتر بودنش بگه من بزرگترم.......۲ ساعت رقص ببيني..همون حرکات موزون . ؛)..با صداي دف و ...موسيقي کلاسيک و ....همه چي باهم................خلاصه بهترين قسمت اش اگه به من بگيد کجا بود.........
اونجايي بود که سرمو مي چرخوندم.........ابرک و مي ديدم.....با اون خندهاي قشنگش
کلي هم از دست اين آقا قد بلندا که نمي زاشتن تصوير بدون پارازيت ببينيم .خنديدم.......

" کجايي دختر ....بشي مسِلمون..........."

ابرک قشنگ.....خيلي بامزه باس....با فکر اي جالب...خندون و شاد..........تازه يه جايم رفت.......روي ديوار تا لار ..جايي که نور و تصوير روش ميومد...يه عالمه ابر کوچولوي خو شگل.........يه پوشه جيغ!..خيلي جالبي..يادم نمي ره.......

ولي اگه شما هم وقت کرديد بريد...برنامه اش هر شب هست....جالبه....يه رقص دسته جمعي....با نور....تنبلي نکنيد...برييد ببنيد....

هیچ نظری موجود نیست: