چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۱
باباي مهربون نيلوفر اومد.....خيلي باباي خوبي هستي..گفتم خودتم نمي دوني چقدر خوبي.......
اينرنت ام نداشتم...خبر خوش و اول يه تيکه ابر کوچولو داد......خيلي خوشحال شدم.يه انرژي مثبت.....که کلي خوب بود .
هروقت اين عکس رو مي بينم..مي گم دست کوچولو دسته نيلوفره..اون يکي دستم دست بابا...
دلم مي خواست..به زندگي وب لاگم برسم..اما يه مسافرت...فوري پيش اومده.....فردا بايد برم....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر