پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۲


کلی می خواستم بنویسم اما،الان کلی یه نفر با هام حرف زد ه.اکثر اوقات می تونه قانعم کنه،برای همین همیشه اینو می فرستن سراغم. خب اگه به حرفشم گوش دادم اتفاقای خوبی افتاده. فعلا که نسخه ام یه جدول معایب مزایاست.
اما خیلی کوچولو اینکه یه کتاب گرفتم دیروز ، وقتی کتاب و باز کردم این جمله ها رو دیدم

آوازی برای مری لو

خیلی قبل از اینکه تو بیای
قلبش شکسته بوداینو می دونم
چون خودش به من گفت
خیلی قبل از زمستون و بادهای سردش
خیلی قبل از اینکه تو بیای
قلبش شکسته بود
قبل از تابستون
حتی قبل از بهار

یه جایی روی یه جادهای که سفر می کرد مونده بود
وحالا تو داری تیکه ها رو جمع می کنی تا اون ها رو روی هم بند کنی

م.نیکپور

هیچ نظری موجود نیست: