باز خازنیت ام عود ( ا ُ د) کرده .... امممم معادل دیگه ای به ذهنم نمی رسه
...پر خوشحالی میشم....خالی میشم...غم انگیز میشم ، خالی میشم...عصبانی میشم...خالی میشم...پر سوال میشم....خالی میشم...فقط مونده این دل گرفتگی...آخر پر شدنش نمی دونم کجاست ....کی میخواد خالی بشه......تاکی و اینا نمی دونم.....
بعد یه چیز دیگه
توی ریدینگون یه چیزی خوندم واقعا به نظرم درسته.....اونم تفاوت بچه های اول و آخر
حالا میگم....
بچه های اول ، چون هی بزرگتر ا مسئولیت بهشون دادن و این باورو دادن که تو باید این کار کنی....اینا شخصیتا آدمایی میشن که دوست دارن به بقیه دستور بدن ، مدیر بشن ، هی امر و نهی کنن
بعد چون هی مامان باباها از اونا خواستن تو مدرسه همه جا اول باشن ، براشون مهمه که تو همه چی زندگی اول باشن اما به خاطر دیسپلین زیادی که روشون اعمال میشه ، خیلی آدمایی انعطاف پذیری نیستن....نمی تونن دوستای صمیمی و نزدیک داشته باشن....چون یاد گرفتن به تنهایی کارشونو جلو ببرن
حالا میریم سراغ بچه های آخر....چون پدر مادرا زیاد روشون به اندازه بچه های اول حساسیت ندارن..اینا موجودات ریلکس تری هستن ، و چون مامان بابا ها بهشون گیر نمی دن که اول باش...یواش یواش ، یه جوری میشه که خیلی براشون مهم نیست که اول باشن ، چون می دونن هر جوری باشن باز مامان بابا دوستشون دارن....همین کم گیر دادن باعث میشه اونا راحت از بچه های اول حرف شون بزنن ، و قدرت متقاعد کردن بهتری دارن.... ریلکسی مامان باباها باعث میشه خلاق تر باشن ، برن توی حوزه هنر و میوزیک و و کتاب و اینا...ولکن
چون همیشه یه خواهر بردار بزرگتر از خودشون بوده که بهشون گفته چیکار بکن... اینکه بخوان مثل بچه های اول واسه کسی تصمیم بگیرن کار سختیه واسشون...منتظر یه نفر دیگه ان که این کار و بکنه ، تر جیح میدن برای همیشه بچه بمونن یکی مدام دور برشون باشه و قابلیت وابستگی زیاد دارن
حالا موضوع اینه که ، همه اینا هست....شما می تونین ، این چیزا رو بفهمید و سعی کنید نکات مثبتتون بیشتر کنید و نکات منفی و کنار بزارید
موزیک متن ام...حالا...همینجوری....