جمعه، آذر ۰۴، ۱۳۸۴



امشب مهمون بابا ...
به صرف چیتوز طلایی
;)

*****

عین پارادکسه....
در یه آن ....توی یه چرخه ای
در عین حالی که دلت می خواد ادامه بدی
یهو دلت می خواد تموم بشه
دوست داری بعد دوست نداری بعد دوست داری

۳ نظر:

ناشناس گفت...

چون اون آدم ممکنه بعد از مدتی به هر دلیلی از زندگی تو خارج بشه.اونوقت تو می مونی و یک دنیا بی انگیزگی و....
صالح از بلاگ بی پایان

ناشناس گفت...

مریم جان ممنون از بابت مهمونی
من که حسابی شارژ شدم ولی هنوز انرژی خونم به 100% نرسیده . هر وقت رسید حتما نوشتن رو از سر می گیرم (یعنی اگه بازم چی توز داری بفرست بیاد ;-)

در مورد اون ماجرایی هم که نوشته بودی. اصل خبرش می تونه درست باشه ولی مشکل در تفسیرهاییه که داره ازش می شه. مردم دوست دارند بیشتر در مورد چیزهایی که نمی دونند حرف بزنند تا اونچه که می دونند . من هم اگه ادامه بدم می شم جزو همونا. راستی چی توز با دوغ تا حالا خوردی؟ من که هنوز نه

ناشناس گفت...

راستی الان هم چشمم افتاد به این لینک »:

http://sharifnews.ir/?11702