پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۵

و اینک....

راستش از اول سال تا الان الکی من 25 سالم بود...اما الان به طور رسمی رفتم تو 25 سال...
بعد خوب یادش بخیر همیشه هر سال دوتا تولد بود یه تولد ابرک یه تولد من
بعدانش....دیگه
خوشحالم ...خیلی فرقی نکرده من هنوز آدامس دوست دارم....زود خندم می گیره...اما دیرتر گریه می کنم...
بعد کاملا موجود قوی شدم در مقابل حرفای بی منطق و ناسزا...دیگه اونقدرا بهم برنمی خوره...
خیلی ام دیگه گیر نمی دم به خودم...که مریم تو باید اینو می گفتی نگفتی...یعنی یه جورایی بی خیال تر شدم...
دیگه بخوام از تغییر و تحولات بگم...کمتر حوصله درس دارم....و این خیلی بده که به قولای خودم عمل نمی کنم...اما هنوز اون اخلاق ظربتی..زریتی ضربتی..ذربتی و دارم....که گاهی یهو رای ام میگره کارمو انجام بدم... اگه برم تو مود یه کارتا آخرش انجام میدم.....

بعد همه ابن حرفا...واسه خودم و همه شماهایی که اینجا را می خوندید بهترین آرزوها رو می کنم....

این کیک خوشگل ام هستی خانوم داده.....همه مهمون ..کیک......:D


پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۵

روزا عین برق و باد میگذرن....گاهی جرات نمی کنم برگردم یه نیگاه به عقب بندازم...
می خوام....روزامو بیشتر کنم....دلم تنگ شده واسه 10 صبح....
باید روزا زودتر از خواب بیدارشم....نمی دونم....عادت کردم...به عجله....همه اش در حال عجله ام...
همش انگار یه کار جامونده دارم...
می خوام مکث کنم....یه نیگاه به دورو برم بندازم..گاهی حس می کنم....این عجله منو دور کرده ....مثلا از سیما...چه طوره برم بهش بگم....بهم نقاشی یاد بده...

آهای زندگی بیا توی دستام.....
می خوام هر روزتو همون روز زندگی کنم....
اینقد گیر دیروز و فردا نباشم...

......

جمعه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۵

خب فکرامو کردم....من فکر خودم میگم...ولو اینکه بخندن...یا بگن چه بیکار و دل خجسته....
تلاش خودمو می کنم تا اوضاع و بهتر کنم......کمه کمه اش اینه که یه شروع واسه تغییر

بعد...
یه جورایی خوشحالم..بابا و دخترانش..درسته که بابا یه خبر گذاشته ورفته
حتما این نسترن کوچولو بابا رو حسابی مشغول کرده
به قول معروف قدم نو رسیده مبارک بابا


راستی یه بازی هست با آهنربا...مثل اینکه تلویزیون تبیلغش ام میکنه به اسم "مگ"...
یا یه همین چیزی....درست یادم نیست...
خلاصه که خیلی جالبه....
یه سری گوی فلزیه با آهنرباهای استوانه ای شکل....
بسته به تعداد قطعات می شه یه عالمه شکلای هیجان انگیز درست کرد...