راستش از اول سال تا الان الکی من 25 سالم بود...اما الان به طور رسمی رفتم تو 25 سال...
بعد خوب یادش بخیر همیشه هر سال دوتا تولد بود یه تولد ابرک یه تولد من
بعدانش....دیگه
خوشحالم ...خیلی فرقی نکرده من هنوز آدامس دوست دارم....زود خندم می گیره...اما دیرتر گریه می کنم...
بعد کاملا موجود قوی شدم در مقابل حرفای بی منطق و ناسزا...دیگه اونقدرا بهم برنمی خوره...
خیلی ام دیگه گیر نمی دم به خودم...که مریم تو باید اینو می گفتی نگفتی...یعنی یه جورایی بی خیال تر شدم...
دیگه بخوام از تغییر و تحولات بگم...کمتر حوصله درس دارم....و این خیلی بده که به قولای خودم عمل نمی کنم...اما هنوز اون اخلاق ظربتی..زریتی ضربتی..ذربتی و دارم....که گاهی یهو رای ام میگره کارمو انجام بدم... اگه برم تو مود یه کارتا آخرش انجام میدم.....
بعد همه ابن حرفا...واسه خودم و همه شماهایی که اینجا را می خوندید بهترین آرزوها رو می کنم....
این کیک خوشگل ام هستی خانوم داده.....همه مهمون ..کیک......:D
