شنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۵

درهم برهم


یه توپ دارم قل قلیه..
سرخ و سفید و آبیه..
می زنم زمین ......
هوا نمی ره.....

-واقعا چی شد که نرفتی تو هوا
-میشه توضیح بدی برای چی نرفتی تو هوا
-به نظر من هیچ دلیل قانع کننده ای وجود نداره واسه نرفتنت تو هوا
- واقعا که همچین انتظاری ازت نداشتم..یه رفتن تو هوا بود فقط
- فکر نمی کنی کارت درست نبود..تو باید می رفتی تو هوا
- با یه محاسبه ساده به راحتی می رفتی تو هوا
-.می دونی کاری خاصی نبود...
........

.....
چهار خونه ..نزدیک دور
دور نزدیک ..

شنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۵

دیم .دیم...دیم...

این اول آهنگی که داره اسپیکر می خونه...

خوشحالم که وب لاگ دارم....وب لاگ برای من عین ییلاق قشلاقه....
عین یه کلبه خارج از شهر...من وبلاگمو دوست دارم...

بعدام...فعلا..نظر خاصی نسبت به زندگی ندارم...
هیچ چیز خاصی تحت تاثیرام قرار نمی ده...گاهی دلم می خواد...یه چیزی تو مایه های الهام
یا چه می دونم....یه چیز غیر منتظره....یه چیز...شاید کلمه روحانی کلمه ای درستی نباشه
اما حس خوبی نیست....نه کتاب ...نه پیام نه صدا...نه دعا...هیچی نمی تونه بهم باور بده
دلم یه باور ناب می خواد...

دیگه اینکه روحیه درس خوندنم..با قدرت ضعیف برگشته...شاید چون حس اول مهر اومده سراغ ام.
ولی اوصلا ...وقتی هوا زود تاریک میشه....آدم زودتر میاد خونه....آدم آروم تر میشه....
روحیه خوندنش ظهور می کنه....
بعدم دیگه اینکه من ام یک لینکدونی دارم...خیلی هیجان انگیزه....فکر شو بکن...با دانلود یه نرم افزار یه دکمه اون بالا میاد...وقتی داره این ور اون می ری. دکمه رو که می زنی.....لینکه میاد تو وبلاگت....خب من تا الان بلد نبودم....همیشه فکر می کردم....مردم می رن دونه دونه لینک می زارن تو صفحه شون...فکر می کردم..این امکانات مرفهی واسه وانایی که خودشون دومین دارن...و ما خونه فری آ...نمی تونیم از این قابلیت هیجان انگیزاستفاده کنیم...اگه شما ام مثل من بودید..... طرز تهیه اش رو تو لینکا گذاشتم....سر دو سوت یه لینکدونی خواهید داشت....

خوابای خوب خوب ببینید....

جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۵

امروز که من نوشتن میومد...نمی دونم این بلاگ اسپات چش شده...
هیچی صفحه ای نشون میده...اما الان مثل اینکه درست شده....

والا در مورد روزنامه شرق کلی نوشتن...اماخب من ام یه چیزی می خوام بگم...
من نمی فهمم مگه به خودتون شک دارید؟...برید از این بوش یاد بگیرید...
هرچی ام عروسک و...انتقاد ..این جور چیزا باشه....خم به ابرو نمیاره...
اگه گفتی دور سرم هاله بود...سرتو بالا بگیر و بگو بود...نه که تکذیب اش کنی...وگرنه واسه چی این حرف و گفتی ..تو شدی رییس جمهور یه ملت....بر فرض ام که چار تا کاریکاتور کشیدن...
مگه به حرفات به ایدهات عقیده نداری...
کسی کاریکتوررییس جمهور و نکشیده....ولی اگه به ماهیت فکراتون شک دارید..
چرا بی خودی بقیه رو مقصر می دونید...حرف همتون شده دشمنان اسلام....
این دشمنان ایران ..کار زندگی ندارن...فقط هدف شون شده که ما رو نابود کنن

چی شد ...این آقای احمدی نژاد که خودشو خیلی می خواست فان نشون بده...
تو مصاحبه با خبرنگارا... مثلا می خندید ومی گفت کاپشن احمدی نژادی پوشیدی
حالا با یه چیز بی ربط...یه روزنامه رو می بندند...
اگه شجاع بود...دستور می داد روزنامه توقیف نشه...کاریکاتور بهانه خوبی واسه شماها ست ..شما از محبوبیت فکرای شرق می ترسید.....
اما آزادی چیزی نیست که بشه توقیف کرد...