شنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۵

درهم برهم


یه توپ دارم قل قلیه..
سرخ و سفید و آبیه..
می زنم زمین ......
هوا نمی ره.....

-واقعا چی شد که نرفتی تو هوا
-میشه توضیح بدی برای چی نرفتی تو هوا
-به نظر من هیچ دلیل قانع کننده ای وجود نداره واسه نرفتنت تو هوا
- واقعا که همچین انتظاری ازت نداشتم..یه رفتن تو هوا بود فقط
- فکر نمی کنی کارت درست نبود..تو باید می رفتی تو هوا
- با یه محاسبه ساده به راحتی می رفتی تو هوا
-.می دونی کاری خاصی نبود...
........

.....
چهار خونه ..نزدیک دور
دور نزدیک ..

۳ نظر:

ناشناس گفت...

نه بابا مريم جون
توي هوا رفتنم خودش كلي كار
اونم براي يه توپ قل قلي
..
چطوري خانومي؟
خوب باشي الهي
..
حكايت اين چهارخونه دور و نزديك چيه؟
آخه يه جوري بگو ما زير ديپلما هم حاليمون شه ..

ناشناس گفت...

سلـــــــــــــــــــــــــــــام
ببخش که هنوز ناپیدام. باور کن که در اولین فرصت ظاهر می شم. نیلوفر و نسترن هم خوبندو نیلوفر الان اینجاست و داره تمام کشوهای میز منو می کشه بیرون و می گه پس کی می ریــــــــــــــــم؟
خداحافظ

Maryam گفت...

هستی جونم....
همه از توپ توقع دارن...
وقتی
" می خوره زمین "
بپره هوا....
گاهی توپ بودن هم سخته
خوبی گلم....صفا دادی به اینجا
حکایت چهار خونه هم یه طرحه لباس چهار خونه است...یه خاطره که هی دور ونزدیک میشه....
:X

.......
به به سلام و صد سلام به بابای نیلوفر
و نسترن
خوش اومدی بابا...
خوشحالم که خوبید روی ماه هر دوتاشون ببوس....امیدوارم زود بیاین با خبرای خوب خوب