سه‌شنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۵

بوی به می یاد...مامان داره مربای به درست می کنه...
من احتمالا سرما دارم می خورم...داره گلوم درد می گیره...
بعدم...دلم اینجا رو خواست....

...
" حضور..کمی حضورت را داشتم....بودنت..خواسته ای زیادی است...خنده ات...صدای خنده ات.....اگه میشد صد تا عکس ازت می گرفتم...."

۶ نظر:

ناشناس گفت...

خدا بد نده مريم جون
اين روزها بيشتر مواظب اين هواي سرد بايد بود
..

ناشناس گفت...

الو ... مریم جان ... صدامو می شنوی؟.... بودنت .... حضورت در صحنه شدیدا" مورد نیاز است .... تا این مامان غزل اینقدر به من نخنده که هیچکی واسه مطالب سیاسی ات تره خرد نمی کنه ... کجایی دختر ؟ ... بدو که کل دفتر و دستکمون رو دارند بر باد می دند S ... O _ _ _ S ...

Maryam گفت...

مرسی هستی جونم...سر وته مریضی ام با چند تا عطسه . و کوفتگی داره رد میشه...فکر کنم...یواشکی ردش کردم..یه استامینوفن با سرماخوردگی و لیمو شیرین.....
تو خوووووووووووووووووووووووووووبی؟
.....
سلام بابا....
من الان رفتم نظرمو گذاشتم...
ولی چه اشکالی داره یه خانوم یه آقا رو بر کنار کنه...به نظر من خیلی ام هیجان انگیزه...
;)

ناشناس گفت...

salaam :)
che'toori? khob shodi? man 100007 baar omadam inja valoi update nashode' bood , ba'd ke' alan tarikhe' posteto negah mikonam mibinam kheili vaghte' ke' postet injast..
Ghabul nist aghaaaa:(
migam hich ma'loome' kojaaee?
migam , man kheili ghor mizanam raje' be' teraffic?
taaze', ye chize' dige', final zabaan ghabul shodam, miram term 3 :D:D

ناشناس گفت...

raasti man hich vaght aahange' weblogeto nashnidam.. fekresho bokon ..:(

Maryam گفت...

سلام یاسمن جونم
...امم شاید توی کش مونده بوده...
این وبلاگم..خیلی لباسش در به داغون شده....باید دستی به سر ورش بکشم...
راست میگی دیگه آهنگش کار نمی کنه...
باید یه جا پیدا کنم برای اینکه روش بزارم...
ترافیکم...حق با توه...من خودم صب به صب برای همه غر می زنم...
اما یه وقتایی که میشه......سعی می کنم...نقشه بکشم...فکر کنم به چیزایی که وقت نمیشه بهش فکر کرد...
:)
:X