سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

وبلاگ نویسی در وسط میدان شهر!

شما می تونید تصور کنید من الان وسط پارک نشستم دارم  و مانیتورم مثل یه ال سی دی گنده وسط پارکه...و هر کی رد میشه...یه نظری چیزی میده!..می خوام یه کفش تق تقی واسه این خدماتمون بگیرم وقتی مثل روح از پشت سرم رد میشه...بفهمم پشت سرمه... الان هم توی ورد با فونت خاکستری مایل به سفید دارم می نویسم.....چند سی سی حریم شخصی واسه خودم ایجاد کنم..

یعنی بمیره اون طراح این دکوراسیون جدید.. ایشالا .نه نمیره...نمی دونم..امیدوارم .اون لپ تاپش توی تلویزون فرودگاه پخش جهانی بشه...امیدوارم به زودی زود..اون صندلی ریاستش بیافته وسط یه جای شلوغ ..

به نظر من غر یه نشانه است..مثل درد که یه نشونه است...من اگر غر می زنم...نارضایی تلمبار شده دارم...دوست ندارم همسر جان بگه...چقد غر می زنی...چه می دونم...همسر اسم سختیه...چی بگم..اسمش و می زارم..خوش شانس..!..باید در مورد اسمش فکر کنم...

با این وضعیت کامنت ها رو از ایمیل می خونم و با ایمیل وبلاگ به روز می کنم..البته اگه بزارن...

 

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
یه چیز مهم هست که بد نیست تو هم بدونی. ولی... .
بی خیال.. بیا وبلاگم. همین
http://yekmohammad.persianblog.ir/
با تبادل لینک موافقی؟

خورشید گفت...

مریم عزیز . تو همیشه بهترین مشاور من هستی . بهترین و مفید ترین راهنمایی ها رو همیشه تو به من کردی و من همیشه به عقل و درایتت افرین گفتم
منونم ازت

مریم گفت...

ممنون خورشید جونم.تو لطف داری...الان پیامت ودیدم
و کلی خوشحالم شدم..ممنون:)))))