دوشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۹۰

تصمیم گرفتم کتلت درست کنم...
مواد و اماده کردم...اما نمیدونم چرا...شده بود عین گل چسبناک از
دست جدا نمی شد...!...بهش مجددا آرد نخودچی اضافه کردم..اما فرقی نکرد....پیش خودم فکر کردم..شاید سیب زمینی خامش کمه...یه سیب زمینی خام توش رنده کردم.....هیچ فرقی نکرد...یه گالن..آرد نخودچی ریختم...اما...دریغ...
دیگه داشتم نا امید می شدم...که یهو متوجه شدم..تخم مرغ نزدم...!..یعنی در این حد....حواسمه جمعه...

چه بارونی خوبی اومد.....یه بارون رگباری ...یه عالمه برگ ریخته..کف خیابونای خیس...
یعنی دلم فقط می خواست...هوا روشن بود...کسی نبود..می رفتم...می دویدم...

۲ نظر:

نوشا گفت...

خوبه پس برای چند روز غذا داری... دلم کتلت خواست با گوجه و خیارشور و نون سفید... همممم... بذارم تو برنامه غذایی فردا. دستت درست خواهر منو از فکر غذای فردا در آوردی.

مریم گفت...

آره..نوشا جونم...هنوزم کتلت دارم...
فردا هم آخرین سری اش و می خوریم...
نی نی و ببوس