یکشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۹۰

من یه ایرادی که دارم...وخیلی دوست دارم..تمرین کنم..حلش کنم
اینکه توی تصمیم گیری ضعیفم...
یه الگوریتم مسخره توی سرم هست...که هر تصمیمی بگیرم...
می گه اون یکی کار بهتر بوده....
مسلما...توی هر تصمیمی یه سری چیز ها رو از دست می دی..و یه سری چیزها رو به دست می آری
اما خب...دیگه
اون لحظه که می خوام تصمیم بگریم...
همش دچار تردید می شم

از طرفی..قبل ازدواجم....چون بچه آخر بودم...
همیشه..یه نفر بود...که بهم می گفت چیکار کنم

....
اما بعد ازدواجم...همسر گرامی...کلا اصلا این مدلی نیست

یعنی همیشه...تصمیم هایی که مربوط به خودشه
تکلیفش با خودش مشخصه
واسه همین اصلا درکی از من نداره...
البته خب منطقی می گه

هر جا سر دو راهی می مونم...میگه این به خودت بستگی داره
خودت می دونی...
گاهی این کارش واسه من بی اهمیتی تعبیر میشه
اما از طرف اون ..احترام به نظر من
بعد جر و بحثمون میشه

چه می دونم والا..
حالا اگه برعکسش بود...لابد.باز می اومدم غر می زدم....


خدایا میشه بهم بگی چیکار کنم
خواهش می کنم
راه و بهم نشون بده
من نمی فهمم...چشمامو باز کن

من و از این تردید خلاص کن...

راستی خدایا واقعا ممنون ام بابت....این چند روزی خوبی که بهم دادی پر از حس خوب شدم...
مرسی بابت کلاس ها
بابت نگاه های مثبت
خیلی واسه روحیه ام خوب بود...

۲ نظر:

نوشا گفت...

خوب حالا بگو بین چه گزینه هایی موندی شاید تونستیم نجاتت بدیم خواهر.

Maryam گفت...

ممنون دوست خوبم
راستش نوشا جان....درگیر این روزای من واسه بچه دار شدن یا نشدنه...مخصوصا که 30 سالمه...
شایدم دارم خیلی سخت می گیرم..نمی دونم.....خلاصه خواهر جان .در راستای این تصمیم...تصمیم های متفاوتی به دنبالش می اد...بعد یهویی قاط می زنم که من اصلا بچه می خوام یا که نمی خوام...تکلیفم با خودم معلوم نیست...