سه‌شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۰


اما اتفاق جالبي كه افتاد اين بود: يه طرف “كيس “ باز بود ، وتوش معلوم بود، يه مهمون هميشگي
برامون اومد، اسم بچه مينا ست، مينا تا حالا 100 دفعه ديده بود من پاي اينترنتم، خيلي از اوقات هم باهاش اينترنت گردي كرده بودم، حالا اون مي خواست بفهمه چه جوري اون شكلا روي صفحه ميان، واين صحبت هاي من و مينا ست:
“ مينا داره توي كيس نگاه مي كنه“
مينا : مريم ، اينرنتت خراب شده؟
من : نه مينا كامپيو ترم خراب شده
“ هنوز داره توي كيس نگاه مي كنه“
من: ببين مينا مثل تلويزبون كه خراب ميشه اما برنامه ها هستن“ عجيب نگاهم ميكنه“
دوباره به كيس نگاه مي كنه
مينا : مريم اينترنت يه جعبه اس؟؟؟؟؟؟؟
من: مينا مثل تلويزيون كه فقط لامپ داره، موج بهش مي رسه، تو برنامه مي بيني“ اخه موج نمي دونه چيه“
مينا: خب ، چي اينرنت و مياره؟
من: مودم يه “ چيزايي! “ رو مي گيره، كاري مي كنه كه توشكل رو مانيتور ببيني“ اخه چه جوري حاليت كنم“
مينا: يعني مثل انتن
من: آره تقريبا..........
خلاصه يه جوري خودش خودش قانع كرد ، دنبال يه چيز ديدني بود ، يه مربع يه مثلث، يه چيزي كه توش چيز جا بشه، اما چه جوري آدم به يه بچه توضيح بده ،اينترنت از چي به وجود مياد

هیچ نظری موجود نیست: