يو هو
بالاخره امتحانام تموم شد ، اين امتحان آخريه كه به زور خودمو به ميزو صندلي ميخ پرچ كردم، كاش مي شد آدم فكرو حواسشم ميخ پرچ كنه،حسابي خسته شدم، من نمي دونم اون موقعي كه دارم انتخاب واحد مي كنم عقل ام تموم مي شه، درساي بدي داشتم ، ولش كنم مريم ، فعلا تا اومدن نمرها حرف درس نداريم!
بايد يه سر وساموني به تمام اقصي نقاط بدم، از توي كمد لباسام كه درش بسته نمي شه!، تا روي ميزم كه هيچي نميشه از روش برداشت…..،فعلا صداي مامانم در نيومده
بعدش ام به مامان خانوم يه عالمه قول مول دادم ، كه بعد ازامتحانا انجام بدم! يه سري قول ام به اين دوستام و ……..دادم، بايد تا خبر دار نشدند ،زودتر يه كاري بكنم
واي چقدر كار دارم
بعدش ام اين كامپيوتر محترم ، مريض شدند ، يه چند روزي از اين دكتر به اون دكتر برديمش ، من اگه تا حالا شك داشتم، دكترا خوش شانسند، ديگه شك ندارم،آدم مريض كه ميشه تا ميره دكتر خوب ميشه ،حالا هرچي همون دوا هارو بخوري، نري دكتر ، فاييده نداره،من فكر مي كردم مال اينكه آدم روحيه مي گيره، ولي نه اين از خوش شانسي دكتراست،
چون اين كامپيوتر محترم،اين قدر توي اين چند روزه از خودشون صدا در اوردند كه نگو ، از صداي آمبولانس تا صداي قطار و مداد نوكي ….توي تمام امور زنديگش ام هنگ مي كردند،……
رمش عوض كرديم، فايده نداشت دوباره همون ادا اتفارا، خلاصه سره blogger درد نيارم
برديمش دكتر ، يه شب تو مطب دكتر موند، بعدشم دكتر گفت: من صد دفعه معايينه اش كردم ،مشكلي نداره!!!!!!!!
جلل خالق!!!!!!، از وقتي كه از پيش دكتر اومده .(ديروز)،حالش كاملا خوبه!اين مساله فريضه منو مبني بر خوش شانسي دكترا اثبات مي كنه، فقط ويندوز عوض شده دوباره بايد يه سري چيزا رو به كامپيوتر بفهمونم، البته الان فهميده فارسي يعني چي! اين خيلي مهمه ، ولي خب هنوز خيلي چيزا رو هم نمي دونه
ولي خراب شدن عجيب كامپيوترم كه دقيقا مصادف باشروع امتحانام بود،و درست شدنش كه با تموم شدن امتحانام بود، نشون مي ده،بعضي اتفاقا اگرچه ظاهر بدي دارند ولي ممكنه به نفع آدم باشه، چون توي اين چند روزه من چاره اي به جز درس خوندن نداشتم،
سهشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۰
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر