شنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۰

ويروسم ويروساي قديم،اول از گلو شروع مي كردند، بعد يه سري علايم تصويري، بعد صوتي
هر چند كه اين دفعه فكر كنم،باكتريه،يه راست پريده تو ريه هام ، در عرض همين چند ساعت
. چنان سرفه اي مي كنم كه تا شعاع 100 كيلو متري همه مي فهمن،داره پيشروي مي كنه، تب داره سراغم مياد
از اون ورم صبح جنگولك بازي در اوردم بدنم گرم نبود، سريع نر مش كردم،نمي دونم براي چند دفعه ، بايد عين آدم آهني بشم ،تا اين قضيه ساده رو ياد بگيرم،كه بايد يواش يواش بدن وگرم كرد
از اون طرفم ،محكوم به اين بودم، كه چند ساعت، روي صندلي دست راستا بشينم،(چرا حقوق بشربراي دست چپا رعايت نمي شه) وكمر درد هم گرفتم ...........

هیچ نظری موجود نیست: