یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۰

كار ت پستال

بايد كارامو جور كنم ، برم انقلاب ، كارت پستال بخرم...يعني اميدوارم كارتاي جديد اومده باشه ، چون
نمي خوام تو ترافيك دم عيده هفته بعد بمونم... انتشارات يساولي يه جاي خوبه
نمي دونم چرا اينقدر اونجا رو دوست دارم ، زياد ، فضاش بازه ميشه راحت توي كارتا چرخيد، و همه و رو ديد، ترتيب دارن، كارتاي طبيعت از شعر و از دوست مي دارم دوست مي داري جداست .. روتين ، معلوم، تازه اين آدم مواظباش نشستن سر جاشون ، كاري به كار آدم ندا رن ، هي نگاه نمي كنن، راحت تو كارتا مي چرخي،
آخرين دفعه اي كه رفته بودم انقلاب يه سري كارت اومده بود ، زمينه مشكي با گل زرد براق....يه جور فانتزي
خو شم نيومد يه سري كارتاي هم اومده به زبون اصيل فينگليشي....
من كارتايو ترجيح مي دم كه نوشته توش نباشه ، طبيعت ، كوه و .......البته براي دوستام سعي مي كنم متناسب با سليقه شون كارت انتخاب كنم ، راستش اگه مي شد دلم مي خواست به همه دنيا كارت بدم.....ولي بايد حسابي دوپينگ كنم و برم انقلاب ، چون وقتي مي رم انقلاب خودم نمي فهمم كه چقدر راه مي رم............
*******************
از اون ورم يه كتابخونه نزديك انقلاب عضوم ، كه يه صد ساليه نرفتم كتاب و بدم ، احتمالا اين دفعه كه برم سرمو با گيوتين مي زنن،نتيجه مي گيرم كه براي عيد بهم كتاب نمي دن، كارتم جريمه ميشه تا ادب بشم...كتابخونه دانشگاه هم دوستان مهربون من لطف فرمودن ، نمي دونم كدوماشون وقتي من قبول كردم كه كتابا رو از كارت هم ديگه جابجا كنيم،نرفته كتاب و بده ، يعني همشون ميگن ما كتابا رو داديم ولي كتابي كه تو كارته منه گم شده و كارتم گرفتن و بهم نمي دن...

هیچ نظری موجود نیست: