جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۱

الان ساعت 3 خورده اي....دارم نوشته اي ديروزمو مي خونم.......:)....عجب وب لاگ راني کردم...:)......ولي يه چيزي.. توي حرفام مي بينم.......
خب حالا اگه يه آدمي خواست بهتر باشه...يعني خوشش اومد عين يه نفر باشه...اشکالي داره...؟؟....پس چه جوري يه نفر مي تونه بهتر باشه....خب وقتي ديد يکي آدم خوبيه...مثل اون ميشه....اشکالي داره؟........:)....اصلا شايد يه آدمايي ميان دور بر ما...فرصتي هستن براي اينکه...خودمونو بهتر کنيم.....تازه خيليم خوبه....نمي دونم....اينا چيزايي بود که توي سرم مي چرخيد........... اممم.....چه طوره برم سراغ خليل جبران همينجوري......
..يه چيزه عجيب اومد...

هیچ نظری موجود نیست: