پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۱




حالا که دنبال یه سری عکس هستم...بعضی موقع ها یه عکسای بامزه ای پيدا می کنم..مثل عکس بالا..:).

دوچرخه...@--^@


خيلی وقت بود از دوچرخه چيزی اینجا نیومده بود... ولی می خوندمش....:)......کپی رایتشم..بر داشتن...اصلا احتیاجی نبود.......
اين دفعه...يه چیز بامزه توش هست.....
کارآگاه شدن....
.....برید توی این صفحه........ کارآگاه شدن......فونتش عربیه...Arabic.Windows)..).....به سوالاش جواب بدید..بیینم چی میشد....
من که... پاپاراتزی..در اومدم...:)...یه عکاس...؛)

****************
شعرش به نظرم قشنگ اومد....تا اخرش بخونید...
****************************

سرود سبز‏‎

چگونه از تو سرایم
از تو
که حس لامسه ام
‏‎حس چشایی
حس شنوایی ام ازتوشکل گرفت
من بی تو چگونه می توانستم
حضور زیبایی ها را
در نبض جاری زيستن
وطراوت باران را
در یک روز گرم، در یابم؟
من از تو روییده ام
از تو به آسمان
از تو به خورشید و ماه
به بستر وسیع شب
به جایگاه ستاره ها
به عمق دره ها
شکوه دریاها
و پهنه عظیم اقیانوس ها سر کشیده ام
...چگونه از تو نسرایم؟

هیچ نظری موجود نیست: