الان 22 سال و چند ساعتمه :)
با یه عالمه آرزوهای خوب خوب ;)
یکشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۲
می خوام یه جوری بهش بگم که دیگه حرفاشو ادامه نده ، اما اصلا حواسش نیست ، همین طوری داره پشت سر هم حرف می زنه ، بد جایی نشسته ، از زیر میز پاهامو می کشم تا به پاش بزنم ، اما معلوم نیست پاهاش کجاست ، مثل اینکه نوک پام به یه چیزی خورد ...
.اما نه پایه صندلی بود مثل اینکه .....
یهو می بینم با کنجکاوی داره زیر میز نیگاه می کنه و بلند بلند میگه ااااا مریم تو پات زدی به پام ، دلم ریخت پایین ، ترسیدم ، پای توه....فکر کردم یه چیزی بود .....
.اما نه پایه صندلی بود مثل اینکه .....
یهو می بینم با کنجکاوی داره زیر میز نیگاه می کنه و بلند بلند میگه ااااا مریم تو پات زدی به پام ، دلم ریخت پایین ، ترسیدم ، پای توه....فکر کردم یه چیزی بود .....
سهشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۲
بابا بزرگم یه عمو داره ، که همسن خودشوه ، شاید وقتی بچه بودن با هم بازی می کردن ....نمی دونم ، ولی من اینقد این عمو دوست دارم ....یه مردی که حتی با سنی که الان داره خیلی خوش اخلاق و...مهربونه ....به قول یکی از دوستام از اون آدمایی که باید مجسمه اش و طلا بگیرن ، بزنن وسط شهر...... می دونید آدم با صداقتیه.... از اون تیپایی که کلی ماجرا داره ازکسایی که فقط به خاطر حرفای این عمو ، یهو عوض شدن.....خلاصه که امروز اومده بود خونمون.....کسی ام خونه نبود ، بر خلاف همیشه که وقتی تنهام ومهمون میاد ، نمی دونم چیکار کنم تا وقت بگذره.....، با هم اونقد حرف زدیم که اصلا نفهمیدم چی شد که مامان و بابام رسیدن خونه.....واقعا دوست داشتنیه
شنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۲
سهشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۲
به همه مامانا تبریک میگم....
وقتی بچه بودم ، بالای کمدمون زندگی می کردم ، یعنی یه وقتایی می رفتم اونجا نقاشی می کشیدم ، با کاغذ چیز میز درست می کردم ، یه سال یه چند روزی خیلی بالای کمد بودم ، می خواستم برای مامانم نقاشی بکشم ، اونم نفهمه.....می گفت مریم اونجا چیکار داری می کنی ؟ بعد چند روز نقاشی مو بهش نشون دادم ، خیلی خوشش اومد به همه نشون داد.
راستی من از اول سال تا حالا می خواستم بگم که روزای 28 جالبه....امروز
82/5/28 :)
وقتی بچه بودم ، بالای کمدمون زندگی می کردم ، یعنی یه وقتایی می رفتم اونجا نقاشی می کشیدم ، با کاغذ چیز میز درست می کردم ، یه سال یه چند روزی خیلی بالای کمد بودم ، می خواستم برای مامانم نقاشی بکشم ، اونم نفهمه.....می گفت مریم اونجا چیکار داری می کنی ؟ بعد چند روز نقاشی مو بهش نشون دادم ، خیلی خوشش اومد به همه نشون داد.
راستی من از اول سال تا حالا می خواستم بگم که روزای 28 جالبه....امروز
82/5/28 :)
یکشنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۲
تاریخ آرزو
خب یه سری از آرزو ها وقتی براورده میشن ، که دیگه تاریخشون گذشته ، و فایده ندارن خیلیا شون چون براورده شودنشون به سال نوری می رسه دیگه یادمون میره ،اما این دفعه یه چیزی زود براورده شد، یعنی آرزوم نبودا.... دو ماه پیش خیلی دنبال یه کاری بودم ، اما جور نشد ، امروز تو کلاس که بودم ، یهو همون کسی که کارش داشتم ، اومد پیشم ، خندم گرفته بود .اما دیگه فایده نداشت چون اصلا صورت مساله منتفی بود ، پیش خودم فکر کردم ، اگه همین اتفاق 2 ماه پیش می افتد چقدر می تونست همه چی عوض بشه ، بعدم فکر کردم چند تا از همین آرزوهای حالا هر چقدرم کوچیک ، براورده شده ، دور و برم هستن که اصلا بهشون توجه نکردم
خب یه سری از آرزو ها وقتی براورده میشن ، که دیگه تاریخشون گذشته ، و فایده ندارن خیلیا شون چون براورده شودنشون به سال نوری می رسه دیگه یادمون میره ،اما این دفعه یه چیزی زود براورده شد، یعنی آرزوم نبودا.... دو ماه پیش خیلی دنبال یه کاری بودم ، اما جور نشد ، امروز تو کلاس که بودم ، یهو همون کسی که کارش داشتم ، اومد پیشم ، خندم گرفته بود .اما دیگه فایده نداشت چون اصلا صورت مساله منتفی بود ، پیش خودم فکر کردم ، اگه همین اتفاق 2 ماه پیش می افتد چقدر می تونست همه چی عوض بشه ، بعدم فکر کردم چند تا از همین آرزوهای حالا هر چقدرم کوچیک ، براورده شده ، دور و برم هستن که اصلا بهشون توجه نکردم
به جای اینکه کرما شکار بشن ، کرمه کامپیوتره منو شکار کرده بود ،یه عدد آنتی کرم ریختم .
کرمم کرمای قدیم که پرنده ها می خوردنشون
کرمم کرمای قدیم که پرنده ها می خوردنشون
پنجشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۲
ابرک جونم این :( یعنی چی ؟ زود بخند ببینم .
ببین ، اگر پر نده ای ، پرنده ای سحر خیز باش
وکرمی برای صبحانه ات شکار کن
اگر پر نده ای ، سحر خیزترین پرنده باش
اما اگر کرمی تا دیر وقت بخواب
عمو شل
یکشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۲
چهارشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۲
یکشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۲
My world is our world
And this world is your world
And your world is my world
And my world is your world is mine
اشتراک در:
پستها (Atom)