یکشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۲

داشتم راه می رفتم توی خونه یه کتاب دیدم.
اسمش ، پرسش و پاسخ ، از دیباک چوپرا، .کتاب و باز کردم .....یه صفحه اومد با این سوال:

به نظر شما پس از مرگ چه بر سر حیوانات اهلی ما می آید؟

هیچ تصوری از این سوال ندارم.
شاید چون هیچوقت حیونی نداشتم.نمی دونم. ولی اصلا یه سوالایی.....بعضی هاشونم جالبه

اما سوال من هم توش هست.

ایا سرنوشت ما از پیش تعیین شده یا آزادی و.اختیار داریم؟

همه می گن انسان اختیار داره.قبول ،به نظر من یه جبر عمومی وجود داره.ببنید.
هیچ آدمی حق انتخابی برای جایی که به دنیا می یاد نداره.محیط آدما جبره.
مقایسه کنید یه بچه 11 ساله که الان توی مثلا ژاپنه، با یه بچه 11 ساله عراقی؟.....
چیزهایی که یه بچه باید توی این سن داشته ....
سلامتی آموزش تا آینده دل خواه خودشو داشته باشه......یکی داره یکی نداره.این تاثیر می زاره....
این یه جبردرست و حسابی نیست؟.
آره آدمهای هستند.که با تلاش به محیط غلبه می کنن.اما با این حال زمان از دست می دن.
اما در عمل چند نفر این طوری هستند؟ خیلی ها اگه توی محیط خوب قرار بدی خوب میشن پیشرفت می کنن.توی محیط بد باشن ،زندگی بدرد نخوری پیدا می کنن
البته باز یه نفر به هم گفت، این بد و خوبی و تو می گی. شاید همون بچه عراقی یا افریقایی خیلی احساس خوبی داشته باشه.....این تعریف توه از خوشبختی و بدبختی.
اما من گفتم کجای گرسنگی خوبه؟ کجای مریضی خوبه؟

اما جواب دیباک چوپرا:

بیشتر مردم در جهانی از پیش تعیین شده زندگی می کنند و در زندان شر طی شدن های گذشته هاشان حبس شده اند .تنها انسان کاملا از جهل رها شده دارای اختیارکامل است.با این حال وقتی ما وارد سفر معنوی خود می شویم،شروع به گشودن دروازه امکانات نامحدود می کنیم و جبر جای خود را به اختیار می دهد.


از نظر من پیدا کردن. بادوم شور توی ظرف آجیل یه پیروزیه.


شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۲

حتما کلی تحلیل و خبراز جنگ دیدید شنیدید...من که تحملشو نداشتم و فرار می کردم، نشد چیزی ندونم
..... فرق ما با انسان های اولیه چیه ؟....اونها هم باهم جنگ می کردن ما هم
اما مردم عراق قبل از جنگ هم زندگی بدرد بخوری نداشتن....
قبل از این حرفا کسی به فکرشون بود؟


وقتی پیش یه عالمه آدم باشی ،بعد از پیششون بری
یه چیزی توی دلت می ریزه پایین....با بچه ها کلی بازی کردم......
جریمه یکی از بازی هاشون این بود که هر کی سوخت باید یه لیوان آب می خورد......فکرشو بکنید که در عرض کمتر از یه ساعت 4 بار سوختم.....هوا هم ام سرد بود.....دوتا آخری تخفیف دادن نصفه خوردم.....




چهارشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۱

سال نو مبارک



دم عید که میشه همه چیز می افته روی دور تند.....مخصوصا از فردا......چند روزام مسافرت....چلچله ها یک روز و نیم به عید مونده.....:)

الانم یه نفر پیشمه....

سال خوبی داشته باشید


شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۱

تاب بازی می خوام....تاب بازی این مدلی
فکر شو بکنید اگه یه دونه از این طنابا داشتید
از این ور به اونور می پریدید
مثلا آدمای سر چهار راه خیابونا همه با این طنابه از خیابون رد می شدن.....
یا....بیشتر....هر جا که دلتون می خواست می رفتید.یهو می پریدید پیش کسی که دلتون براش تنگ شده....یهو می رسیدید پیشش......فکر شو بکنید





عید دانشگاه ما که مبارک شد:)....
مشغول رایزنی ام بریم مسافرت.... مهم نیست کجا بریم.... فقط بزنیم بیرون
شنیدم 13 چهارشنبه اس
دور روز از اون طرف حدودا میشه 19، 20 روز تعطیلی
.مجمع خونواده که فقط 5 روز تعطیله....

چهارشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۱


ظاهرا روز جمعه دو سه نفر منتظر من بودن، اگه می دونستم هر جوری بود خودمو می رسوندم، منو ببخشید.خوش شانسی شما بدشانسی من

یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۱

اگه گفتید «ذمخللثق» یعنی چی ؟...:)
یعنی بلاگر، اگه گفتید چه جوری ؟.....؛ )
راهنمایی هم اینکه «بشقش» میشه fara

به به ابرک مهربون مشقای سخت سختش تموم شد. داره می نویسه...هورااا..:)))

****
صبح و.یه کش و قوس،
صدا های خوبی از اسپیکر می یاد.
فهمیدید دیشب زلزله اومد؟....منکه نفهمیدم ؛ یعنی دیدم چراغا روشن شد و یه پچی پچ واومد....اما به خوابم ادامه دادم.:).....صبح فهمیدم همه فهمیدن جز من..مثل اینکه...4.1 ریشتربوده.مرکزشم تهران......
می دونید دارم به یه چیزی فکر می کنم...به یه کاری....یاد حرف بابا بزرگم می افتم یه نفر یه دکمه پالتو پیدا می کنه....بعد تصمیم می گیره پالتو بدوزه....دقیقا مصداق فکر توی سر منه....:)

*******
راستی دلتون می خواد بدونید صدام چه جوری بوده ، می دونید صدام وقتی بچه بوده یه اسب داشته خیلی دوستش داشته بعد.....برید بخونید.....:)

***********
خب حالا می خوام بفرستمون یه جایی.....اگه مشکلی پیش اومد....کاری نداره همون الت کنترل دیلیت خودمون ؛ )

اینجارا رو کلیک کنید.:)





خب
اگه هنوزم وقتی مطلب جدیدی پست می کنید و نمی بینید ، دو راه پیشنهاد میشه
1. مسیر وتون عوض کنید ، يعنی بريد از توی آرشيو ، آخرین تاریخ صفحتون باز کنید
یا مثلا روی لینک آخرین پست صفحه تون کلیک کنید.

2. احتمالا مثل من جزو فرقه dial up هستید . خب چند تا شماره تلفن دارید که با هاش وصل میشد.با یه شماره جدید log on بشید. اگه پیش شماره اش با شماره قبلی فرق بکنه که مرکزش جدا باشه که دیگه فبها :)

چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۱

یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۱

درای کلاس های آزمایشگا ها مون شیشه ای ....آخر کلاس بود استاد داشت حضور غیاب می کرد.
بعد دو تا از دوستام اومدن پشت شیشه دست تکون دادن ....من ام حواسم رفت پِش دوستام ...دست مو یه ذره اوردم بالا یه بای بای کوچولو براشون فر ستادم ....
یهو دیدم استاد به من نگاه می کنه ...داره می خنده ، گفت : شما خانوم ....... هستید ؟.....
هول شدم گفتم استاد چیزه.. نه.اشتباه شد ...من نبودم..ببخشید.....
حالا بچه های کلاس نفهمیدن چی شده می گن چیه ؟ ذوق زده شدی استاد داره حضور غیاب می کنه ؟!!!
خلاصه اگه دید یکی سر کلاس موقع حضور غیاب بای بای می کنه بدونید موضوع چی بوده :)




پیروزی اصول گرایان :) ...قاطع 12 درصدی.....حالا چیکار کنیم با این همه اصول
نمی دونم چرا یاد کتاب جبر و احتمال ام افتادم...اولش نوشته بودم زور و ممکنه....کتابم تو کلاس چرخید همه بچه ها اول کتابشون نوشته بودند زور و ممکنه.
این تنها رای گیری بود که شورای نگهبان نداشت اما مردم نه اعصاب داشتن نه انگیزه :)
در هر صورت بهتره سیر خودشو طی کنه :)

چطوره السا گوش بدیم، من قیافه السا توی، بدی دوب، و بهتر از حالاش می پسندم ...این چه بینی برای خودش درست کرده....،بعدا، خوبه....بعدا بعدا.........
شو الحل هم گوش بدید :)