شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

زندگی میشه من فعلا سرما نخورم....پس کی می خوای سرما بخوری؟...هر موقع آمادگی شو داشتم...;)
یعنی فکر میکنم از مامانم گرفتم....بد جور این دو سه روزه حالش بد بود....نه مریم مقاومت کن...( به سبک فیلما)

صب می خواستم از یکی از دوستام یه چیزی بگیرم....بعدیه ساعتی وقت داشت...مشغول خیابون نوردی شدیم....
کلی با هم حرف زدیم....رسیدیم به اینجا که بعضیا چه خوب و بدون دغدغه ای چیزای که می دونن به بقیه یاد می دن....نمی دونم ولی یه وقتایی فکر می کنم... جالب میشه...که اگه تو یه چیزی بلدی به من یاد بدی...بعد من ام بیام یه چیز دیگه به تو یاد بدم...:)

یه چیز بامزه یه خانومی دیدم با کمال آرامش داشت بین یه عالمه آدم از این آبنبات چوبی ها می خورد اینقد خوشم اومد...یهویی من ام دلم خواست یه آبنبات چوبی قرمز گردالی


هیچ نظری موجود نیست: