دوشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۲

الان یه صدایی تو مایه های بمب اومد..صدای دزدگیر ها هم بعدش بلند شدن...صدای قلبمو میشنوم...بدجوریه وقتی حواست نیست..
امروز یه بچه مدرسه ای دیدم...که فک کنم هم خسته بود هم سردش بود....دسته چتر واز پشت سرش داده بود تو کاپشنش...بعد دوتا دستاشم کرده بود تو جیباش....خیلی صحنه جالبی بود
مثل اینکه جدی جدی داره عید میاد...81 به 82...82 به 83 ..و بعد ترش...

یه چیزی در مورد چتر بگم....اغلبمون خوب بلد نیستیم از چتر استفاده کنیم...ببنید وقتی چتر دستتون می گیرید محیطتون نسبت به قبل بیشتر میشه.....اگه قبلا بدون چتر از بین دوتا آدم رد می شدید ....دیگه حالا نمی تونید.به همون راحتی و سرعت رد بشید...باید مواظب چشم مردم هم باشید...وقتی هم می خواید چترتون باز کنید اول یه گوشه برید چترتون باز کنید بعد راه بیافتید...باز ام ممکنه چترتون بره توی چشم مردم ....
موقع تغییر جهتم ...یه همین صورت

هیچ نظری موجود نیست: