چهارشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۳

؛)...مرسی ..بابت همه چی....

لب رودخونه نشسته بودم ..داشتم به رودخونه و دریا فک می کردم..
..دیدم رودخونه رو بیشتر از دریا دوست دارم..البته نمیشه مقایسه کرد. ولی خب .یه چیزی که دریا داره اینه که همچی توش حل میشه...یعنی اونقد بزرگه که چیزی نمی تونه ناراحتش کنه...باید بابت این تحسینش کرد...ولی من رودخونه رو ترجیح میدم...معلومه مبداءش کجاست ...چه سمتی میره...می تونه تند باشه یا یواش ولی موضعش مشخصه...شیب داشته باشه معلومه...سنگای قشنگ داره...فهمیدنی تره...ولی خب کافیه از اون بالا آبش گل آلود بشه دیگه کلا
گل آلود میشه...بعدم آخرسر رودخونه بعضی موقعها دریاست..یا زمین....یعنی اخرش مهمه؟ نمی دونم........خلاصه که اینجوری....




راستی یه جک یادم موند ...

یه روز یه هزار پا از درخت می افته پایین می گه :

آی پام آی پام آی پام آی پام آی پام.....

هیچ نظری موجود نیست: