روزا عین برق و باد میگذرن....گاهی جرات نمی کنم برگردم یه نیگاه به عقب بندازم...
می خوام....روزامو بیشتر کنم....دلم تنگ شده واسه 10 صبح....
باید روزا زودتر از خواب بیدارشم....نمی دونم....عادت کردم...به عجله....همه اش در حال عجله ام...
همش انگار یه کار جامونده دارم...
می خوام مکث کنم....یه نیگاه به دورو برم بندازم..گاهی حس می کنم....این عجله منو دور کرده ....مثلا از سیما...چه طوره برم بهش بگم....بهم نقاشی یاد بده...
آهای زندگی بیا توی دستام.....
می خوام هر روزتو همون روز زندگی کنم....
اینقد گیر دیروز و فردا نباشم...
......
پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۶ نظر:
مريم جونم آدم اگه وقت كم بياره كه خيلي بهتر از اينه كه وقت زياد بياره..
مگه نه؟
خوب من فكر مي كنم بهتره
چون اينطوري آدم ديگه فرصتي نمي كنه كه به گذشته ها يا فردايي كه نيومده فكر كنه
..
خب راستش من ام یه وقتایی ترجیح می دم تند تند بگذره...
اما نه یواشش خوبه نه تندش...
وقتی دیر می گذره یا زود میگذره آدم فرسوده میشه....
اگه میشد هر روز اندازه همون روز زندگی کرد....
هیچ وقت آدم حسرت گذشته رو نمی خورد...
اما باهات موافقم که آدم وقت کم بیاره بهتره از اینکه بی ربط وقت زیاد بیاره...
:X
مريم خانوم گل تولدت مبارك عزيز
الهي صد و بيست ساله بشي دوست خوبم
تولدت مبارك
:) tavvalodet shod pas be'lakhare' :D:D khodam miomadam injaaa ro ham baad konak mizadam .. naamard sedaam nakardi :s
Mobarak baashe' havaar taaa..
inke' khoobe' .. man har chi fekr mikonam yaadam nist 2 maahe' akhir che' kardam !
Maryam said...
مرسی خیلی ممنون...
چقده خوبه که من شما دوتا دارم...
یه نارنجی یه آبی....
دوتا رنگ مورد علاقه ام از سه تا رنگ مورد علاقم
بعدانش اون بالا...یه تولد گرفتم...
به صرف کیک و بادکنک...
یاسمن جونم...
اون بادکنک مخصوص تواه...
یاسمن جونم...من الان رسیدم پشت کامپیوتر
تولد بدون شماها مگه میشه
:xX
بدم نیست آدم یادش نیاد چی بوده..قبلنا....
مرسی از هردوتاتون کلی ذوق زده شدم...
:xxxXXxxxXxXXX
ارسال یک نظر