چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۱

چه عموي خوبي
مرسي ابرک جونم..عموي خوبي داري.....عموي مهربونت يا مهربونمون...ديشب يه دونه از اون خواباي فريزري شو داد به من...جدي ميگم ...يه چيز جالب ديدم.....عموي مهربويه قدرشو بدون....
مي دوني خوردن بستني خردلي با دوستايي مثل تو کيف داره....چقدر دلم مي خواد زبونم با بستني اي عمو شلبي بسوزه.....اينجور سوختنا کيف داره...اونم....خيلي زياد

هیچ نظری موجود نیست: