جمعه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۱
مسافرتم تموم..شد...هنوز نرسيده....شونصد و هفتاد و دوتا...تلفن به اميد....
که برگرد...جالبه اميد دوهفته معطل اينا بود...اما خبري نبود....چيزي که مهم نيست...وقت ادماست...مگه مهمه؟....کاري که ميشه در عرض يه ساعت..راه انداخت...اينقدر الکي آدم و معطل مي کنن...چي مي دونم.....
که...سعي مي کنم که فکر کنم ..که مسافرت خوبي بوده....:)
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر