چهارشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۴

خب امشب می تونید یک ساعت بیشتر بخوابید...!...
اصلا نا یه روزایی میشه....یه وقتایی میشه....یهو چشاتو باز می کنی می بینی چه جوری ساعتا دارن تند تند هلت میدن..عین اینکه افتاده باشی..توی یه رودخونه تند....یهو به خودت میگی... کجا داری می ری.....اصلا کجا ...یادت میاد یه چیزایی یادت رفته...اما یادت نمیاد چی بوده و کجا بوده...

امشب یه ساعت تو ترافیک بودم...خدا رحم کنه..اول مهر که بشه باید 7 صبح بزنم بیرون وگرنه راه نیم ساعته میشه یه ساعت و نیم......

من تو رو دوست دارم....تو منو دوست نداری...تو کسی و دوست داری که اون تو رو دوست نداره....بعد...احتمالانم اونم کسی و دوست داره... که اونم واسش اون یکی مهم نیست... و او...
عیبه تو دوست داشتنس..یا...تو صداقت...یا توی پذیرش واقعیته....
اینکه یه حقیقته...دوست داشتن به اجبار نیست...نمی شه کسی و مجبور به دوست داشتن کرد....می مونه...این دله که یه جوری قانعش کنی.......چه می دونم...اینم همین جوری......
حتما خوصله کنید لود بشه گوش بدید..اینم متنش

خوابای خوب خوب ببنید...
;)

هیچ نظری موجود نیست: