دیشب خواب..جنب/ش سب/زی می دیدم...صدای موتورهای ی/گان ویژه می اومد....داشتم فرار می کردم برم توی یه ساختمون...بعدش.از این سرباز معمولی ها که کاری به کارمون نداشتن...دم در اون ساختمون بودن....یکی شون اسلحه گرفت رو بروم..گفتم بابا من دارم می رم..بزار برم.....مثل مسلسل اسباب بازی ها یه سری جرقه مرقه زد.به سمت من....اما من چیزی ام نشد..هیچی دیگه...همین این مدل خوابام کم بود!..
فکر کنم سرما خوردگی ام تبدیل شده به آلرژی...فقط ببخشید..همش در حال فین..هستم!!..
دو روزه برنج که درست می کنم شفته می شه...یعنی موضوع اینکه حس و حال ندارم...دقت کنم..
اممم...در پنجره یه مدلی باز گذاشتم..یه باد خوشی به من می وزه....سرم گیج و یجه...
یه وبلاگی کشف کردم...خوشم اومده ازش...
این پست آخرش با مزه بود
کلا خیلی پراکنده نوشتم..
دقیقا مدل وضعیت فکرای توی سرمه.....
سهشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
منم اون وبلاگ رو دوست داشتم . مرسی که معرفیش کردی. دارم می خونمش.
قربان قربان (دوبار گفتم چون اینجوری تو ذهنم اومدالان:)
مریم جونم..خوشحالم خوشت اومد...
شاید زیاد به این قضیه فکر می کنی که خواب دیدی؟؟
شایدم می می جونم..نمی دونم...اینقد فکر تو سرمه که حساب کتابش از دستم رفته
ای دوست من! ای مریم من! نگران نباش :*
(چیز دیگه ای نمیتونم بگم)
دوست داشتم وبلاگ رو!
من هم یک آدرس پیدا کردم این رو هم بخون با قرمه سبزی که اولش گفتی خیلی میاد.
http://manoononarges.blogspot.com
یاسمن جونم...سعی می کنم...
خوشحالم خوشت اومد...
:***
--------------
ناشناس جان...برم ببینم این لینکت به کجا می ره..
اما قرمه سبزی و رو نفهمیدم..چی بود؟
:)
سر زدی نظرت چی بود ،
قرمه سبزی هممنظورم کنایه از سبز نگاری و غیره در تاریخ 22 خرداده و اینکه با این همه خفقان چطور سبزی خورد می کنی و ...
ارسال یک نظر