سه‌شنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۰

روزگاراین روزها...


1.فکرمی کردم..اگه اینترنت خونه درست بشه..بیشتر بنویسم...
اما خونه همیشه کار داره...

2.عصری یهو دلم گرفت...واسه اینکه یکی در حد حرف یه امید کاری بهم داد...
اما امروز فهمیدم در حد یه جمله خبری بوده...
و هیچی..بهش گفتم...کاش بهم نمی گفت....

3.یه جوش گنده روی صورتم زده...کاش زود خوب می شد..

4.بعضی روزا بعد کار خودمو کشون کشون می رسونم دم ورزشگاه...کمی نرمش می کنم...
نمی دونم چه حرکتی کردم..کف یکی از پاهام انگار رگ به رگ شده..یه جوری نمی تونم راه برم..
5.شب جمعه مهمون دارم...دفعه قبل واسه این مهمون ها خیلی خودمو اذیت کردم...
اونها هم انگار معذب شدن...این بار می خوام یه مرغ بزارم...کباب هم از بیرون بگیریم...
با یه دسری جدید...چیزی...

6. من نمی دونم این قرص آهن هایی که می خورم فایده داره اصلا!؟..
یعنی راه به راه موهام می ریزه..سرامیک که روش مو می افته یعنی روی اعصابه ها...

7.شارژ لب تاپ داره تموم میشه...فعلا برم...

هیچ نظری موجود نیست: