شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۹۰

فکر کنم یه رابطه ای بین دلگرفتگی و وبلاگ نوشتن هست...
....
دلم گرفته...اهنگ سلام اخر احسان خواجه امیری گذاشتم...همچین حسم تکمیل بشه...
خدای نکرده یه وقت حس شادی بهم دست نده...
چه می دونم...
واسه این حس هام و حال و هوام به سرم زد برم دکتر.....
تابستون یه سر رفتم پیش یه دکتر...این دکترو توی نوجونی واسه...اضطراب پیشش رفته بودم...
یعنی روانپزشک بود نه روانکاو...خیلی به حرفام گوش نداد...
یه دوره قرص نوشت...که الان توی کشوی لباسمه...
..راستش شجاعت ندارم سر به سر هورمون هام بزارم..

....یه بار دیگه هم به سرم زد..رفتم پیش این مرکز مشاوره ها..با یه روانکاو صحبت کردم..
اصلا باهاش ارتباط برقرار نکردم...سولوشن داد..بچه دار شم..حالم خوب میشه...
..اونم ادامه ندادم..
...
شاید خیلی مهمتر از اینکه چه درمانی درپیش بگیرن...مهم تر بود اعتماد من و جلب کنن..
شاید اونوقت من هم به حرفاشون گوش می دادم....
..بگذریم...

دوتا کتاب قشنگ خوندم...

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد -

-جنس ضعیف -

اوریانا فالاچی..
ترجمه یغما گلرویی..
این نامه به کودکی که هرگز زاده نشد..پی دی افش هست...
ترجمه اش و دوست داشتم...
جنس ضعیف ام در مورد زن های شرقی درقالب داستان...
که هنوز تمومش نکردم....
اما تا الان که برام جذاب و قشنگه بوده...
مثل خوراکی خوشمزه کم کم می خونم..دیر تموم بشه....

.........

۲ نظر:

نوشا گفت...

من با ترجمه گلرویی خیلی خیلی مشکل دارم. مخصوصا که چون گمون نمی کنم که این طرز نوشتن طرز نوشتن فالاچی بوده باشه... اما مطمئن هم نیستم. ای کاش کسی را پیدا می کردیم که ایتالیایی و فارسی بلد باشه بتونه بگه این ترجمه خوبه یا بد. من همش حرص خوردم موقع خوندن ترجمه های گلرویی و آخرش پرت کردم یک طرفی.

Maryam گفت...

نوشا جان..چه جالب...من اتفاقا..با ترجمه اش ارتباط برقرار کردم..البته من فقط این دوتا کتابو ازش خوندم...ولی خب...خوشم اومد....
از اتفاق...نامه به کودکی که هرگز زاده نشد با ترجمه" زویا گوهرین" هم خریدم.....حالا یه تیکه هایی ازش و برات می زارم...ببینی خوشت میاد از این یکی یا نه

ترجمه یغما گلرویی




تو دختری یا پسر؟ دلم می خواد دختر باشی و یه روز چیزائی که من الان حس می کنم حس کنی! مادرم می گه : دختر دنیا اومدن یه بدبختیه بزرگه! و من اصلا حرفش رو قبول ندارم.....
زن بودن خیلی قشنگه! چیزیه که یه شجاعت تموم نشدنی می خواد! یه جنگ که پایون نداره!


اگر تو پسر هم به دنیا بیای خوشحال میشم. شاید حتی بیشتر از دختر بودنت اون وقت مزه ی بردگی بعضی تحقیرها رو نمی چشی مثلا اگه پسر باشی کسی تو تاریکی بهت تجاوز نمی کنه لازم نیست صورت خوشگل داشته باشی تا تو نگاه اول چشم همه رو بگیری…………………………………..

تر جمه زویا گوهرین



مرد خواهی بود یا زن ؟دلم می خواهد زن باشی.می خواهم آن چه را که احساس کردم روزی احساس کنی.من هرگز با مادرم همفکر نیستم که می گوید زن به دنیا آمدن خود یک بدبختی است.....
با وجود این ، یا بهتر بگویم به این خاطر ،زن بودن چه شورانگیز است.زیرا این اقبالی است که مستلزم شجاعتی است بزرگ.ستیزه ای که خستگی ندارد.

ولی اگر مرد به دنیا آمدی، همان قدر شادمان خواهم شد.شاید هم بیشتر، زیرا تو از این همه سرافگندگی دور خواهی بود.اگر مرد به دنیا آمدی ،از این بیم نخواهی داشت که در خم یک کوچه تاریک به تو تجاوز شود.برای این که در اولین نگاه تو را بپذیرند به صورت زیبا نیاز نداری...