حیف شد یکی از کلاسام تموم شد، چرا اینطوری نیگاه می کنید ، اصلا شوکولات بودن نیست، نه من، همه بچه ها کلاسو دوست داشتن ، یعنی یه کلاس شاد بود شارژ اصلانم سمبل نبود با دقت یه رقم بعد اعشار مثلا نمره تمرین باشه 2.7 ....اینا، دیروز قرار بود هرکی دلش می خواد بیاد تمرین حل بشه ، با اینکرهفته آخر کسی نمیاد دانشگاه، همه اومده بودن اصلان کلاس داشت منفجر می شد کم مونده چند نفرام از پنجره آویزون بشن یکی که و ایساده بود تو کلاس چند نفرام دم در، من چند نفر توی تخته بودیم ، استاد می گفت می خواین من برم بالای میز ، یکی از توی راهرو رد می شد یه نیگاهی کرد و گفت ، خدا زیادشون کنه ، استادم گفت ، ایشالا
دوشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۲
یکشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۲
اینجا که وب لگ من نیست ، چرا قیافه اش اینجوری شده ، :O
خوشم میاد رفته تو تیپ سرمه ای وآبی و اینا......:)
ولی نه همه رنگا خوبن مخلص همشون هستم الخصوص سبز ونارنجی
یه ترکیب قشنگی ان ، دیدید توی دشتای سبز گلای ریز نارنجی .....
همه چی غاطی پاطی شده
چیکار کنم ؟
آگاهی های بازرگانی
@$@#%#$#$%$@#$%%^^
الان رفتم از وب لاگ عصیان راه حل و پیدا کنم ، فکر کنم درست شد. دستش درد نکنه
اگه شما هم مثل من نمی دونید چیکار کنید اونجا نوشته
خوشم میاد رفته تو تیپ سرمه ای وآبی و اینا......:)
ولی نه همه رنگا خوبن مخلص همشون هستم الخصوص سبز ونارنجی
یه ترکیب قشنگی ان ، دیدید توی دشتای سبز گلای ریز نارنجی .....
همه چی غاطی پاطی شده
چیکار کنم ؟
آگاهی های بازرگانی
@$@#%#$#$%$@#$%%^^
الان رفتم از وب لاگ عصیان راه حل و پیدا کنم ، فکر کنم درست شد. دستش درد نکنه
اگه شما هم مثل من نمی دونید چیکار کنید اونجا نوشته
یکشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۲
دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۲
گاهی برای خودت سوت بزن
یه سری نوشته هست.چند تاشو می نویسم .اگه تا حالا نخوندید ، قول بدید که تا آخرش بخونید.:)
زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.
هرگز آرزوهاو رویاهای دیگران را کوچک نشمار.
اگر کسی به تو آبنبات نعنایی تعارف کرد رد نکن.
فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
گاهی برای خودت سوت بزن.
افتخاراتت را با دیگران قسمت کن.
صدای خنده پدر و مادرت را ضبط کن.
هیچوقت ماشین نخودی نخر.
شجاع باش ، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی ، هیچ کس نمی تواند تفاوت این دو را تشخیص دهد.
از مکان های مختلف عکس بگیر.
وقتی می دانی کسی واقعا زحمت کشیده که شیک شود به او بگو: معرکه ای شده ای.
علامت خاصی بین خودت و همسرت در نظر بگیر.تا در مهمانی ها با او رد و بدل کنی.تا بدانند حتی در مکان های شلوغ هم به او توجه داری.
هیچ وقت لیوان به دست عکس نگیر.
وقتی گوشی تلفن را بر می داری لبخند بزن. بدان که طرف مقابل ، این را از صدایت حس می کند.
اگر مجبور شدی با کسی در گیر شوی، اولین ضربه را بزن و محکم هم بزن.
.برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر
همیشه ساعتت را 5 دقیقه جلو بکش.
اندرزهای کوچک زندگی /جکسن براون، مترجم : شبنم خوشبخت
یه سری نوشته هست.چند تاشو می نویسم .اگه تا حالا نخوندید ، قول بدید که تا آخرش بخونید.:)
زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.
هرگز آرزوهاو رویاهای دیگران را کوچک نشمار.
اگر کسی به تو آبنبات نعنایی تعارف کرد رد نکن.
فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
گاهی برای خودت سوت بزن.
افتخاراتت را با دیگران قسمت کن.
صدای خنده پدر و مادرت را ضبط کن.
هیچوقت ماشین نخودی نخر.
شجاع باش ، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی ، هیچ کس نمی تواند تفاوت این دو را تشخیص دهد.
از مکان های مختلف عکس بگیر.
وقتی می دانی کسی واقعا زحمت کشیده که شیک شود به او بگو: معرکه ای شده ای.
علامت خاصی بین خودت و همسرت در نظر بگیر.تا در مهمانی ها با او رد و بدل کنی.تا بدانند حتی در مکان های شلوغ هم به او توجه داری.
هیچ وقت لیوان به دست عکس نگیر.
وقتی گوشی تلفن را بر می داری لبخند بزن. بدان که طرف مقابل ، این را از صدایت حس می کند.
اگر مجبور شدی با کسی در گیر شوی، اولین ضربه را بزن و محکم هم بزن.
.برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر
همیشه ساعتت را 5 دقیقه جلو بکش.
اندرزهای کوچک زندگی /جکسن براون، مترجم : شبنم خوشبخت
یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۲
خب من به حرفه ای ، بابا، نگین خانوم، که نیستم :)
به قول کلاه قرمزی نمی دونم چرا اون دونفری که داشتن بد میتون بازی می کردن ،
به من نزدیک تر ونزدیک تر می شدن.....:).....
مثلا می خواستم بازی شونو به هم نزنم اما.....
اما الان دیگه خوب شدم.....:)
به قول کلاه قرمزی نمی دونم چرا اون دونفری که داشتن بد میتون بازی می کردن ،
به من نزدیک تر ونزدیک تر می شدن.....:).....
مثلا می خواستم بازی شونو به هم نزنم اما.....
اما الان دیگه خوب شدم.....:)
امروز فهمیدم یکی از کلاسای سه شنبه ام تشکیل نمیشه ،این خوبه ، سه شنبه ها یه استعداد ذاتی دارن برای بد شدن.نمی دونم چرا ،این ترم سه شنبه ها 4 تا کلاس دارم وقتی می خوام بر گردم خونه ، آرزوی یه قدم غولی می کنم. یه قدم غولی بعد از کلاس تا خونه ، می خوام به خدا پیشنهاد بدم ، توی دنیا های بعدی که خواست بسازه ، یه خورده انعطاف بدن آدمارو بالا ببره ، مثلا مثل گجت ، دستات بلند بشه ، وقتی یه چیزی وجا می زاری بتونی دستتو بفرستی تا برش داری ، یا بتونی بعضی موقع ها قدم غولی برداری ، یا باز مثل گجت سایز گردن آدم عوض می شد. یه وقتایی واقعا لازمه
یکشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۲
جمعه رفته بودیم بیرون ،اولش که گفتن بیا دوچرخه سواری من گفت ام نه و خلاصه رفتم و یه دور زدم. وقت برگشت یه فرود اضطراری پیش اومد.یعنی سرعت زیاد دونفرام جلوم ، ترمز نگرفت و شیرجه روی زمین.
الان یکی از زانو هام درست تا نمیشه. چونه امم چسب کاریه . بهتره حوالی آیینه پیدام نشه.می دونید ،
همین که می تونید از پله ها بالا و پايين یرید. موقع غذا کردن وخندیدن و..... مشکلی ندارید کلی خوش به حالتونه، به خدا.
الان یکی از زانو هام درست تا نمیشه. چونه امم چسب کاریه . بهتره حوالی آیینه پیدام نشه.می دونید ،
همین که می تونید از پله ها بالا و پايين یرید. موقع غذا کردن وخندیدن و..... مشکلی ندارید کلی خوش به حالتونه، به خدا.
یکشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۲
یه چیزی می نویسم براتون ، بعد شما حدس بزنید ، این نوشته کیه؟
سه تار قهو ه ای گوشه اتاق خوابیده بود، یک پارچه مخمل آبی تا شده زیر سرش بود.انگار او هم غصه تنهایی گرفته بودش.آخرین هدیه او بود.بغلش کرد و شروع کرد بر زخمه زدن بر خودش ، و نالید ،اشک پاشید کف اتاق ، انگار صدای سه تار رعدی باشد در اسمان ابری زن، و ابر اسمانش بارید ، آب گرم گونه هایش را پر کرد.
مرد دست های زن را گرفت وچشم هایش را سیر دید، چند سال بود که تلاش می کرد تا بتواند اشکهای زن را بفهمد، و همیشه آنها را دیده بود ، سرش را نزدیک تر اورد و آرام ارام اشکهای زن را نوشید. شور بود و داغ .مرد آتش گرفت.
هر وقت مرد اشکهایش را می نوشید آرزو می کرد کاش می توانست، کاش می شد اشکها کلمه باشند و آنها را به مرد بگویدخیلی هم تلاش کرده بودولی انگار هیچ راهی برای حضور کلمات نبود.
خب حالا 4 تا گزینه هم براتون می زارم .که خیلی سخت نشه :)
1. پائلو کوئلیو
2. ابراهیم نبوی
3. مارگاریت دوراس
4. شیوا ارسطویی
فکر کردید ؟
جواب گزینه 2 :) ، همیشه فکر می کردم ، باید طنز سیاسی بنویسه ،یا یه چیزی توی این چیزا. ولی راستش به نظرم تیکه بالا قشنگه. اسم کتابش ، بوی تمشک وحشی.
خوندن داره. نشر و پژوهش دادار
سه تار قهو ه ای گوشه اتاق خوابیده بود، یک پارچه مخمل آبی تا شده زیر سرش بود.انگار او هم غصه تنهایی گرفته بودش.آخرین هدیه او بود.بغلش کرد و شروع کرد بر زخمه زدن بر خودش ، و نالید ،اشک پاشید کف اتاق ، انگار صدای سه تار رعدی باشد در اسمان ابری زن، و ابر اسمانش بارید ، آب گرم گونه هایش را پر کرد.
مرد دست های زن را گرفت وچشم هایش را سیر دید، چند سال بود که تلاش می کرد تا بتواند اشکهای زن را بفهمد، و همیشه آنها را دیده بود ، سرش را نزدیک تر اورد و آرام ارام اشکهای زن را نوشید. شور بود و داغ .مرد آتش گرفت.
هر وقت مرد اشکهایش را می نوشید آرزو می کرد کاش می توانست، کاش می شد اشکها کلمه باشند و آنها را به مرد بگویدخیلی هم تلاش کرده بودولی انگار هیچ راهی برای حضور کلمات نبود.
خب حالا 4 تا گزینه هم براتون می زارم .که خیلی سخت نشه :)
1. پائلو کوئلیو
2. ابراهیم نبوی
3. مارگاریت دوراس
4. شیوا ارسطویی
فکر کردید ؟
جواب گزینه 2 :) ، همیشه فکر می کردم ، باید طنز سیاسی بنویسه ،یا یه چیزی توی این چیزا. ولی راستش به نظرم تیکه بالا قشنگه. اسم کتابش ، بوی تمشک وحشی.
خوندن داره. نشر و پژوهش دادار
باورم نمیشه ، اصلا نگفت تو کی هستی ، شماره شناسنامه مامان بزرگت چیه؟ اصلا عضو شدنی در کار نبود.عکسمو قبول کرد.جلل وب مستر. به هر حال مرسی.این همون عکس پایینی است که فکر کنم نتونستید ببنید :)

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۲
سلام بابا خوبی :)؟
چند وقت پیش داشتم فکر می کردم راسته که می گن اگه اول سال هر جوری باشه تا آخر سال ادامه داره ، یعنی اینترنت بابا تا آخر سال همین جوریه ؟ اما دیدم که اومدی ........:)
تازه این کتاب " من و بابام " خوندم
**
یه بار یه بچه هه تو کلاس من از روی ورقه یه بچه دیگه کپی کرد. من از بابام پرسیدم آیا باید چغلی اونو بکنم؟ اون گفت بهتره به کار خودم برسم.بابا ها برای حل این مسئله ها خوبن.
جکی
**
هر وقت شما مچ اونو بگیرین که زیر قولش زده همیشه با صدای پدرانه اش می گه،من زیر قولم نزدم تصمیمم رو عوض کردم.حق با شماست
پاتریشیا
**
وقتی اون دیر به خونه میاد به اتاق من می آد ومدتی اونجا می ایسته وبه من نگاه می کنه .بعضی وقتا من خودمو به خواب می زنم بعد بابا پتو رو روی سر من می کشه و منو می بوسه .
کوین
**
وقتی ما ماما مجسمانه بازی کردیم. من گوزیدم وبابام گفت تو اخراجی ، این یه حرکته و ما همه از خنده روده بر شدیم.
ماکسین
چند وقت پیش داشتم فکر می کردم راسته که می گن اگه اول سال هر جوری باشه تا آخر سال ادامه داره ، یعنی اینترنت بابا تا آخر سال همین جوریه ؟ اما دیدم که اومدی ........:)
تازه این کتاب " من و بابام " خوندم
**
یه بار یه بچه هه تو کلاس من از روی ورقه یه بچه دیگه کپی کرد. من از بابام پرسیدم آیا باید چغلی اونو بکنم؟ اون گفت بهتره به کار خودم برسم.بابا ها برای حل این مسئله ها خوبن.
جکی
**
هر وقت شما مچ اونو بگیرین که زیر قولش زده همیشه با صدای پدرانه اش می گه،من زیر قولم نزدم تصمیمم رو عوض کردم.حق با شماست
پاتریشیا
**
وقتی اون دیر به خونه میاد به اتاق من می آد ومدتی اونجا می ایسته وبه من نگاه می کنه .بعضی وقتا من خودمو به خواب می زنم بعد بابا پتو رو روی سر من می کشه و منو می بوسه .
کوین
**
وقتی ما ماما مجسمانه بازی کردیم. من گوزیدم وبابام گفت تو اخراجی ، این یه حرکته و ما همه از خنده روده بر شدیم.
ماکسین
پنج شنبه اس آخر هفته اما فال این هفته رو از دست ندیند :) شهریوری ا که می خوان یه کاری انجام بدن ، به بعداش فکر می کنن :)ا ینو از وب لاگ دنیای کارتون وکاریکاتور پیدا کردم.
کلی می خواستم بنویسم اما،الان کلی یه نفر با هام حرف زد ه.اکثر اوقات می تونه قانعم کنه،برای همین همیشه اینو می فرستن سراغم. خب اگه به حرفشم گوش دادم اتفاقای خوبی افتاده. فعلا که نسخه ام یه جدول معایب مزایاست.
اما خیلی کوچولو اینکه یه کتاب گرفتم دیروز ، وقتی کتاب و باز کردم این جمله ها رو دیدم
آوازی برای مری لو
خیلی قبل از اینکه تو بیای
قلبش شکسته بوداینو می دونم
چون خودش به من گفت
خیلی قبل از زمستون و بادهای سردش
خیلی قبل از اینکه تو بیای
قلبش شکسته بود
قبل از تابستون
حتی قبل از بهار
یه جایی روی یه جادهای که سفر می کرد مونده بود
وحالا تو داری تیکه ها رو جمع می کنی تا اون ها رو روی هم بند کنی
م.نیکپور
دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۲
یه لینکی بود. مال پارسال این موقع ها فکر کنم ، چون لود شدنش خیلی طول می کشید. من هیچوقت حوصله ام نمی گرفت. ببینم چیه. تا اینکه چند وقت پیش دوباره دیدمش چون امتحان داشتم، به خاطر همین گفتم
باید حتما ببینم این چیه.....:)حالا اگه شما هم می خواید برید اول یه خوردنی تموم نشدنی بیارید بعد مسنجرتون روشن کنید.سرچی ، میلی چیزی دارید انجام بدید.تا این لود بشه.ولی قشنگه.
2003 اشم اومده که ایشالا برا امتحان بعدی ام
باید حتما ببینم این چیه.....:)حالا اگه شما هم می خواید برید اول یه خوردنی تموم نشدنی بیارید بعد مسنجرتون روشن کنید.سرچی ، میلی چیزی دارید انجام بدید.تا این لود بشه.ولی قشنگه.
2003 اشم اومده که ایشالا برا امتحان بعدی ام
یه چیزی حدود یه ماه پیش بود که یکی از دوستام یه کتاب برام اورد.اول که قطر کتاب و دیدم جا خوردم . گفتم عمرا من اینو تا اخر تابستون تموم کنم. اما دوستم گفت که خیلی
قشنگه. خلاصه اولش با تردید شروع کردم به خوندن تا اینکه همین دیروز پریروز ا تموم اش کردم.اما جدی جالب بود. در مورد زندگی ناپلئون بعد از ازدواج دومش بود تا تبعید اش و زندگی ناپلئون دوم.اول یه دید بد داشتی نسبت به ناپلئون ، بعد یواش یواش می دیدی نه این جورایم نیست.اونقدر ام بد نبوده و به جاش آدمای دیگه ای که وجه خوبی داشتند .بر عکس می شدن.آخراش که دلت براش می سوخت.
اما نوشته بود ناپلئون 5 می21 18 از دنیا رفت.یعنی همچین روزی.
از دو نفر خوشم نیومد .یکی مترنیخ ، صدر اعظم اتریش که خیلی خیلی اذیت کرد. یکی ام انگلستان.
قشنگه. خلاصه اولش با تردید شروع کردم به خوندن تا اینکه همین دیروز پریروز ا تموم اش کردم.اما جدی جالب بود. در مورد زندگی ناپلئون بعد از ازدواج دومش بود تا تبعید اش و زندگی ناپلئون دوم.اول یه دید بد داشتی نسبت به ناپلئون ، بعد یواش یواش می دیدی نه این جورایم نیست.اونقدر ام بد نبوده و به جاش آدمای دیگه ای که وجه خوبی داشتند .بر عکس می شدن.آخراش که دلت براش می سوخت.
اما نوشته بود ناپلئون 5 می21 18 از دنیا رفت.یعنی همچین روزی.
از دو نفر خوشم نیومد .یکی مترنیخ ، صدر اعظم اتریش که خیلی خیلی اذیت کرد. یکی ام انگلستان.
پنجشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۲
یکشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۲
سر کلاس بودم.یه عالمه مشق جلوم کلی کار انجام نداده کلی قول .یهو یه چیز خوب پرید توی دلم ، شبیه ذوق بود.گفتم از کجا اومدی؟ یهو یاد صبح افتادم .وقتی داشت اتوبوس می رفت آخرین نفر سوار شدم دم پله ها بودم .بعضی ها هنوز منتظر اتوبوس بعدی بودن. توی صف یکی از همبازی بچگی مو دیدم .با اشاره سلام کرد و خندید .همون یه سلام کوچولوش کلی روزمو خوب کرد. آدمای خوب بعضی موقع ها صبحا بیاد توی ایستگاه یه سلام همین جوریتون هم می تونه کلی روز آدمو یه عالمه خوب کنه.
بزار یه چند تا مریم دیگه من بهت معرفی کنم :)
یه مریم گلی، که واقعا گله
یه مریم گلی دیگه که بازم گله
یه مریم مهاجر که تازه پیداش کردم
یه مریم دیگه.....که یه چیزی توی وب لاگش خوندم
هروقت احساس بدبختی می کنم. فکر می کنم چه آدم بی خودی شدم.این نوشته اش یادم می یاد.حالم بهتر میشه
من يه روز موجود بدبختي ديدم كه هرروز صبح خوشبختي خودش رو جشن مي گرفت،
و فهميدم كه براي خوشبخت بودنم فقط خودم بايد تصميم بگيرم.
هيچكس نمي تونه بگه كه من خوشبخت هستم يا نه.
یه مریم گلی، که واقعا گله
یه مریم گلی دیگه که بازم گله
یه مریم مهاجر که تازه پیداش کردم
یه مریم دیگه.....که یه چیزی توی وب لاگش خوندم
هروقت احساس بدبختی می کنم. فکر می کنم چه آدم بی خودی شدم.این نوشته اش یادم می یاد.حالم بهتر میشه
من يه روز موجود بدبختي ديدم كه هرروز صبح خوشبختي خودش رو جشن مي گرفت،
و فهميدم كه براي خوشبخت بودنم فقط خودم بايد تصميم بگيرم.
هيچكس نمي تونه بگه كه من خوشبخت هستم يا نه.
دوشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۲
پنجشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۲
یه فکری تو سرمه..... می خوام فامیل هارو برانگیزم فردا بریم دشت و دمن.خدا کنه نه نیارن
شعر که حفظم نمیشه اما نمی دونم چرا چند روزه کلمه های این شعره می چرخه تو سرم
کاج های زیادی بلند
زاغ های زیادی سیاه.....
کوچه باغ فرا رفته تا هیچ
ناودان مزین به گنجشک
آفتاب صریح
خاک خوشنود........
ای عجیب قشنگ
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز باغ
چشم هایی شبیه حیای مشبک
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر
زیر بیداری بید های لب رود...........
شعر که حفظم نمیشه اما نمی دونم چرا چند روزه کلمه های این شعره می چرخه تو سرم
کاج های زیادی بلند
زاغ های زیادی سیاه.....
کوچه باغ فرا رفته تا هیچ
ناودان مزین به گنجشک
آفتاب صریح
خاک خوشنود........
ای عجیب قشنگ
با نگاهی پر از لفظ مرطوب
مثل خوابی پر از لکنت سبز باغ
چشم هایی شبیه حیای مشبک
پلک های مردد
مثل انگشت های پریشان خواب مسافر
زیر بیداری بید های لب رود...........
بلاخره بابا اومد.:)))
اگه صدای آدما رو میشد بغل کردصدای نیلوفر و بغل می کردم.چه بامزه می گه هر وقت بوق زد حرف بزنید. هر وقت بوق زد.....
یاد یه چیزی افتادم.صدای من از پشت تلفن خیلی بچه گونه می زنه.....در این حد که می گن گوشی و بده به بزرگترت ، همین چند وقت پیشا، یکی که نمی شناخت منو مثل بچگی که میگن حالا تکرار کن ، که چی باید بگی....بهم گفت حالا تکرار کن....من ام براش جمله به جمله تکرار کردم.
بابا ،با اجازتون صدای نیلوفر گذاشتم توی این صفحه :)
اگه صدای آدما رو میشد بغل کردصدای نیلوفر و بغل می کردم.چه بامزه می گه هر وقت بوق زد حرف بزنید. هر وقت بوق زد.....
یاد یه چیزی افتادم.صدای من از پشت تلفن خیلی بچه گونه می زنه.....در این حد که می گن گوشی و بده به بزرگترت ، همین چند وقت پیشا، یکی که نمی شناخت منو مثل بچگی که میگن حالا تکرار کن ، که چی باید بگی....بهم گفت حالا تکرار کن....من ام براش جمله به جمله تکرار کردم.
بابا ،با اجازتون صدای نیلوفر گذاشتم توی این صفحه :)
دوشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۲
عجب هوایه.همه جا سبز ،خنک.....اگه کسی توی میدون نبود می پریدم بیرون و حسابی می دویدم.....برای دویدن باید دلیل داشت.....؟....امروز همه آدمایی که دیدم خوش اخلاق شده بودن....شایدم چون خودم خوش اخلاق شده بودم....:)
اما جدی وقتی هوا تمیزه آدما خوش اخلاق تر نمیشن؟
حتی روزنامه فروشی....خیلی دوست دارم یه فیلم یا یه کتاب در مورد زندگی یه دکه دار ببینم.
اما جدی وقتی هوا تمیزه آدما خوش اخلاق تر نمیشن؟
حتی روزنامه فروشی....خیلی دوست دارم یه فیلم یا یه کتاب در مورد زندگی یه دکه دار ببینم.
دو تا دانش آموز بودن ، توی دو جای متفاوت یه اهنگ براشون می زارن.....نقاشی هاشون خیلی شبیه هم شده.......یکی شو اینجا می زارم، دومی هم توی این صفحه است.

پنجشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۲
وقتی اینجا از یه چیزی خبر دار می شوم.یعنی به احتمال زیاد
قبلا همه می دونستن.....:).....اما با این حال
بلاگ اسکای قشنگه
جدی تمیز و مرتب و سر راسته.
قبلا همه می دونستن.....:).....اما با این حال
بلاگ اسکای قشنگه
جدی تمیز و مرتب و سر راسته.
تمام بدنم درد می کنه،سرما خوردم توی این گرما
بالاخره تعطیلی اومد20 روز خورده باشی و خوابیده باشی
جنگ هم تموم شد.یعنی فکر کنم تازه خیلی چیزا شروع شد.
فکر نکنم آمریکا دست سر عراق برداره
می ترسم دوباره،عراق هم تبدیل به یه فلسطین دیگه بشه
می ترسم که سراغ ایران بیاد.
چقدر دلم می خواد صدام شیمیای بشه.
شاید راست می گن که
مردم عادی هیچوقت راحتی ندارن.
بالاخره تعطیلی اومد20 روز خورده باشی و خوابیده باشی
جنگ هم تموم شد.یعنی فکر کنم تازه خیلی چیزا شروع شد.
فکر نکنم آمریکا دست سر عراق برداره
می ترسم دوباره،عراق هم تبدیل به یه فلسطین دیگه بشه
می ترسم که سراغ ایران بیاد.
چقدر دلم می خواد صدام شیمیای بشه.
شاید راست می گن که
مردم عادی هیچوقت راحتی ندارن.
یکشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۲
صبح کلاسورمو از تعطیلات کمدم در اوردم، نمی شد که فقط من تعطیل باشم.
بدو بدو رفتم.
خانوم زبانم بامزه اس.....گرم اش شده بود روسریشو برداشت...موهاش طلایی ، یعنی کمرنگ زیتونی.....صندلی های کلاسم دوری چیده بودند، وسط کلاس راه می رفت....
قبل کلاس یکی از بچه های دبیرستان و دیدم....کلی خبر از بچه ها داشت....فلانی....اینجاست اون یکی این جاست .....
خلاصه کلی اطلاعات از بچه های دبیرستان بهم داد.....هرچند که الان قاطی کردم که کی چی شده بود.
بعدم دانشگاه و دیدن بچه ها یه استاد شیطون که همش از این ور تخته به اون ور می پره.....حرف زدنش آدمو می خندونه.....می گه من تمام عید اونقدر می خوابیدم تا از گرسنگی بیدار می شدم :)
بدو بدو رفتم.
خانوم زبانم بامزه اس.....گرم اش شده بود روسریشو برداشت...موهاش طلایی ، یعنی کمرنگ زیتونی.....صندلی های کلاسم دوری چیده بودند، وسط کلاس راه می رفت....
قبل کلاس یکی از بچه های دبیرستان و دیدم....کلی خبر از بچه ها داشت....فلانی....اینجاست اون یکی این جاست .....
خلاصه کلی اطلاعات از بچه های دبیرستان بهم داد.....هرچند که الان قاطی کردم که کی چی شده بود.
بعدم دانشگاه و دیدن بچه ها یه استاد شیطون که همش از این ور تخته به اون ور می پره.....حرف زدنش آدمو می خندونه.....می گه من تمام عید اونقدر می خوابیدم تا از گرسنگی بیدار می شدم :)

ابرک جونم....من که کاری ام نکردم :">....الان ستون خالی رفته ....
وب لاگت قشنگ تر شده.....:)
این و ببین :)
وب لاگت قشنگ تر شده.....:)
این و ببین :)
چهارشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۲
سه شنبه شب بود که برق هم جا رفت،آره فکر کنم. مهمونی بودیم.یه لحظه شده بود مثل این فیلم های قدیمی شبیه
پوارو که یه عالمه آدم یه جایی مهمونن بعد یهو برقا میره، تاریکه تاریک.....
راستی اینو دید؟
پوارو که یه عالمه آدم یه جایی مهمونن بعد یهو برقا میره، تاریکه تاریک.....
راستی اینو دید؟
یکشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۲
داشتم راه می رفتم توی خونه یه کتاب دیدم.
اسمش ، پرسش و پاسخ ، از دیباک چوپرا، .کتاب و باز کردم .....یه صفحه اومد با این سوال:
به نظر شما پس از مرگ چه بر سر حیوانات اهلی ما می آید؟
هیچ تصوری از این سوال ندارم.
شاید چون هیچوقت حیونی نداشتم.نمی دونم. ولی اصلا یه سوالایی.....بعضی هاشونم جالبه
اما سوال من هم توش هست.
ایا سرنوشت ما از پیش تعیین شده یا آزادی و.اختیار داریم؟
همه می گن انسان اختیار داره.قبول ،به نظر من یه جبر عمومی وجود داره.ببنید.
هیچ آدمی حق انتخابی برای جایی که به دنیا می یاد نداره.محیط آدما جبره.
مقایسه کنید یه بچه 11 ساله که الان توی مثلا ژاپنه، با یه بچه 11 ساله عراقی؟.....
چیزهایی که یه بچه باید توی این سن داشته ....
سلامتی آموزش تا آینده دل خواه خودشو داشته باشه......یکی داره یکی نداره.این تاثیر می زاره....
این یه جبردرست و حسابی نیست؟.
آره آدمهای هستند.که با تلاش به محیط غلبه می کنن.اما با این حال زمان از دست می دن.
اما در عمل چند نفر این طوری هستند؟ خیلی ها اگه توی محیط خوب قرار بدی خوب میشن پیشرفت می کنن.توی محیط بد باشن ،زندگی بدرد نخوری پیدا می کنن
البته باز یه نفر به هم گفت، این بد و خوبی و تو می گی. شاید همون بچه عراقی یا افریقایی خیلی احساس خوبی داشته باشه.....این تعریف توه از خوشبختی و بدبختی.
اما من گفتم کجای گرسنگی خوبه؟ کجای مریضی خوبه؟
اما جواب دیباک چوپرا:
بیشتر مردم در جهانی از پیش تعیین شده زندگی می کنند و در زندان شر طی شدن های گذشته هاشان حبس شده اند .تنها انسان کاملا از جهل رها شده دارای اختیارکامل است.با این حال وقتی ما وارد سفر معنوی خود می شویم،شروع به گشودن دروازه امکانات نامحدود می کنیم و جبر جای خود را به اختیار می دهد.
اسمش ، پرسش و پاسخ ، از دیباک چوپرا، .کتاب و باز کردم .....یه صفحه اومد با این سوال:
به نظر شما پس از مرگ چه بر سر حیوانات اهلی ما می آید؟
هیچ تصوری از این سوال ندارم.
شاید چون هیچوقت حیونی نداشتم.نمی دونم. ولی اصلا یه سوالایی.....بعضی هاشونم جالبه
اما سوال من هم توش هست.
ایا سرنوشت ما از پیش تعیین شده یا آزادی و.اختیار داریم؟
همه می گن انسان اختیار داره.قبول ،به نظر من یه جبر عمومی وجود داره.ببنید.
هیچ آدمی حق انتخابی برای جایی که به دنیا می یاد نداره.محیط آدما جبره.
مقایسه کنید یه بچه 11 ساله که الان توی مثلا ژاپنه، با یه بچه 11 ساله عراقی؟.....
چیزهایی که یه بچه باید توی این سن داشته ....
سلامتی آموزش تا آینده دل خواه خودشو داشته باشه......یکی داره یکی نداره.این تاثیر می زاره....
این یه جبردرست و حسابی نیست؟.
آره آدمهای هستند.که با تلاش به محیط غلبه می کنن.اما با این حال زمان از دست می دن.
اما در عمل چند نفر این طوری هستند؟ خیلی ها اگه توی محیط خوب قرار بدی خوب میشن پیشرفت می کنن.توی محیط بد باشن ،زندگی بدرد نخوری پیدا می کنن
البته باز یه نفر به هم گفت، این بد و خوبی و تو می گی. شاید همون بچه عراقی یا افریقایی خیلی احساس خوبی داشته باشه.....این تعریف توه از خوشبختی و بدبختی.
اما من گفتم کجای گرسنگی خوبه؟ کجای مریضی خوبه؟
اما جواب دیباک چوپرا:
بیشتر مردم در جهانی از پیش تعیین شده زندگی می کنند و در زندان شر طی شدن های گذشته هاشان حبس شده اند .تنها انسان کاملا از جهل رها شده دارای اختیارکامل است.با این حال وقتی ما وارد سفر معنوی خود می شویم،شروع به گشودن دروازه امکانات نامحدود می کنیم و جبر جای خود را به اختیار می دهد.
شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۲
چهارشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۱
شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۱
تاب بازی می خوام....تاب بازی این مدلی
فکر شو بکنید اگه یه دونه از این طنابا داشتید
از این ور به اونور می پریدید
مثلا آدمای سر چهار راه خیابونا همه با این طنابه از خیابون رد می شدن.....
یا....بیشتر....هر جا که دلتون می خواست می رفتید.یهو می پریدید پیش کسی که دلتون براش تنگ شده....یهو می رسیدید پیشش......فکر شو بکنید
فکر شو بکنید اگه یه دونه از این طنابا داشتید
از این ور به اونور می پریدید
مثلا آدمای سر چهار راه خیابونا همه با این طنابه از خیابون رد می شدن.....
یا....بیشتر....هر جا که دلتون می خواست می رفتید.یهو می پریدید پیش کسی که دلتون براش تنگ شده....یهو می رسیدید پیشش......فکر شو بکنید

چهارشنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۱
یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۱
به به ابرک مهربون مشقای سخت سختش تموم شد. داره می نویسه...هورااا..:)))
****
صبح و.یه کش و قوس،
صدا های خوبی از اسپیکر می یاد.
فهمیدید دیشب زلزله اومد؟....منکه نفهمیدم ؛ یعنی دیدم چراغا روشن شد و یه پچی پچ واومد....اما به خوابم ادامه دادم.:).....صبح فهمیدم همه فهمیدن جز من..مثل اینکه...4.1 ریشتربوده.مرکزشم تهران......
می دونید دارم به یه چیزی فکر می کنم...به یه کاری....یاد حرف بابا بزرگم می افتم یه نفر یه دکمه پالتو پیدا می کنه....بعد تصمیم می گیره پالتو بدوزه....دقیقا مصداق فکر توی سر منه....:)
*******
راستی دلتون می خواد بدونید صدام چه جوری بوده ، می دونید صدام وقتی بچه بوده یه اسب داشته خیلی دوستش داشته بعد.....برید بخونید.....:)
***********
خب حالا می خوام بفرستمون یه جایی.....اگه مشکلی پیش اومد....کاری نداره همون الت کنترل دیلیت خودمون ؛ )
اینجارا رو کلیک کنید.:)
****
صبح و.یه کش و قوس،
صدا های خوبی از اسپیکر می یاد.
فهمیدید دیشب زلزله اومد؟....منکه نفهمیدم ؛ یعنی دیدم چراغا روشن شد و یه پچی پچ واومد....اما به خوابم ادامه دادم.:).....صبح فهمیدم همه فهمیدن جز من..مثل اینکه...4.1 ریشتربوده.مرکزشم تهران......
می دونید دارم به یه چیزی فکر می کنم...به یه کاری....یاد حرف بابا بزرگم می افتم یه نفر یه دکمه پالتو پیدا می کنه....بعد تصمیم می گیره پالتو بدوزه....دقیقا مصداق فکر توی سر منه....:)
*******
راستی دلتون می خواد بدونید صدام چه جوری بوده ، می دونید صدام وقتی بچه بوده یه اسب داشته خیلی دوستش داشته بعد.....برید بخونید.....:)
***********
خب حالا می خوام بفرستمون یه جایی.....اگه مشکلی پیش اومد....کاری نداره همون الت کنترل دیلیت خودمون ؛ )
اینجارا رو کلیک کنید.:)
خب
اگه هنوزم وقتی مطلب جدیدی پست می کنید و نمی بینید ، دو راه پیشنهاد میشه
1. مسیر وتون عوض کنید ، يعنی بريد از توی آرشيو ، آخرین تاریخ صفحتون باز کنید
یا مثلا روی لینک آخرین پست صفحه تون کلیک کنید.
2. احتمالا مثل من جزو فرقه dial up هستید . خب چند تا شماره تلفن دارید که با هاش وصل میشد.با یه شماره جدید log on بشید. اگه پیش شماره اش با شماره قبلی فرق بکنه که مرکزش جدا باشه که دیگه فبها :)
اگه هنوزم وقتی مطلب جدیدی پست می کنید و نمی بینید ، دو راه پیشنهاد میشه
1. مسیر وتون عوض کنید ، يعنی بريد از توی آرشيو ، آخرین تاریخ صفحتون باز کنید
یا مثلا روی لینک آخرین پست صفحه تون کلیک کنید.
2. احتمالا مثل من جزو فرقه dial up هستید . خب چند تا شماره تلفن دارید که با هاش وصل میشد.با یه شماره جدید log on بشید. اگه پیش شماره اش با شماره قبلی فرق بکنه که مرکزش جدا باشه که دیگه فبها :)
چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۱
یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۱
درای کلاس های آزمایشگا ها مون شیشه ای ....آخر کلاس بود استاد داشت حضور غیاب می کرد.
بعد دو تا از دوستام اومدن پشت شیشه دست تکون دادن ....من ام حواسم رفت پِش دوستام ...دست مو یه ذره اوردم بالا یه بای بای کوچولو براشون فر ستادم ....
یهو دیدم استاد به من نگاه می کنه ...داره می خنده ، گفت : شما خانوم ....... هستید ؟.....
هول شدم گفتم استاد چیزه.. نه.اشتباه شد ...من نبودم..ببخشید.....
حالا بچه های کلاس نفهمیدن چی شده می گن چیه ؟ ذوق زده شدی استاد داره حضور غیاب می کنه ؟!!!
خلاصه اگه دید یکی سر کلاس موقع حضور غیاب بای بای می کنه بدونید موضوع چی بوده :)
بعد دو تا از دوستام اومدن پشت شیشه دست تکون دادن ....من ام حواسم رفت پِش دوستام ...دست مو یه ذره اوردم بالا یه بای بای کوچولو براشون فر ستادم ....
یهو دیدم استاد به من نگاه می کنه ...داره می خنده ، گفت : شما خانوم ....... هستید ؟.....
هول شدم گفتم استاد چیزه.. نه.اشتباه شد ...من نبودم..ببخشید.....
حالا بچه های کلاس نفهمیدن چی شده می گن چیه ؟ ذوق زده شدی استاد داره حضور غیاب می کنه ؟!!!
خلاصه اگه دید یکی سر کلاس موقع حضور غیاب بای بای می کنه بدونید موضوع چی بوده :)
پیروزی اصول گرایان :) ...قاطع 12 درصدی.....حالا چیکار کنیم با این همه اصول
نمی دونم چرا یاد کتاب جبر و احتمال ام افتادم...اولش نوشته بودم زور و ممکنه....کتابم تو کلاس چرخید همه بچه ها اول کتابشون نوشته بودند زور و ممکنه.
این تنها رای گیری بود که شورای نگهبان نداشت اما مردم نه اعصاب داشتن نه انگیزه :)
در هر صورت بهتره سیر خودشو طی کنه :)
چطوره السا گوش بدیم، من قیافه السا توی، بدی دوب، و بهتر از حالاش می پسندم ...این چه بینی برای خودش درست کرده....،بعدا، خوبه....بعدا بعدا.........
شو الحل هم گوش بدید :)
نمی دونم چرا یاد کتاب جبر و احتمال ام افتادم...اولش نوشته بودم زور و ممکنه....کتابم تو کلاس چرخید همه بچه ها اول کتابشون نوشته بودند زور و ممکنه.
این تنها رای گیری بود که شورای نگهبان نداشت اما مردم نه اعصاب داشتن نه انگیزه :)
در هر صورت بهتره سیر خودشو طی کنه :)
چطوره السا گوش بدیم، من قیافه السا توی، بدی دوب، و بهتر از حالاش می پسندم ...این چه بینی برای خودش درست کرده....،بعدا، خوبه....بعدا بعدا.........
شو الحل هم گوش بدید :)
دوشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۱
يه سایت تازه کشفیدم. نغمه Dream
کلیپاش تمیز و ظریفه ،شایدم چون کار یه دختره :)
هوای خوب بغل بغل
نشد همه جاهای سایتش برم....یه سرم به قسمت کارای بقیه زدم.....اومدم اینو ببینم
لود شدن این قشنگه ، ولی از قسمت انتظارش بیرون نیومد.
به آدماکاش توجه کنید
دیگه اینکه ، اگه صفحه اول و یه ذره واضح تر تنظیم کنه ، خیلی خوب تر میشه آخه ،اولش یه ذره آدم گیج می شه.
موفق باشی نغمه خانوم
کلیپاش تمیز و ظریفه ،شایدم چون کار یه دختره :)
هوای خوب بغل بغل
نشد همه جاهای سایتش برم....یه سرم به قسمت کارای بقیه زدم.....اومدم اینو ببینم
لود شدن این قشنگه ، ولی از قسمت انتظارش بیرون نیومد.
به آدماکاش توجه کنید
دیگه اینکه ، اگه صفحه اول و یه ذره واضح تر تنظیم کنه ، خیلی خوب تر میشه آخه ،اولش یه ذره آدم گیج می شه.
موفق باشی نغمه خانوم
الان نامه این سایت درمورد تحریم شورا دیدم، نظر مو می دم، هر چند که ممکنه اشتباه باشه
، اگه شرکت نکنیم با این تحریم چه اتفاقای بهتری می تونه بیافته؟ ، بعد چه راهی پیشنهاد می کنند برای رفع چیزای که نوشتن.خیلی وقته که این بی قانونی ها هست و درستم می گن
اما کنار کشیدن باعث اجرای قانون نمیشه.
می دونم که طبق گذشته خیلی مهم نیست ، ولی من شرکت می کنم. نهایتش اینه که هیچ اتفاقی نمی افته. اما اگه یه در صدم فایده داشته باشه تعیین اش می کنم....و چیزی و از دست ندادم.
، اگه شرکت نکنیم با این تحریم چه اتفاقای بهتری می تونه بیافته؟ ، بعد چه راهی پیشنهاد می کنند برای رفع چیزای که نوشتن.خیلی وقته که این بی قانونی ها هست و درستم می گن
اما کنار کشیدن باعث اجرای قانون نمیشه.
می دونم که طبق گذشته خیلی مهم نیست ، ولی من شرکت می کنم. نهایتش اینه که هیچ اتفاقی نمی افته. اما اگه یه در صدم فایده داشته باشه تعیین اش می کنم....و چیزی و از دست ندادم.
چهارشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۱
صبحای این مدلی که میشه،... یه سری سی دی صدای طبیعت داریم صدای گنجیشک ، گوسفند.....گاو ....رعد وبرق ..بارون...کوه..صدای پرنده های دیگه...ساز دهنی ..همه قاطی هم زمینه اشم آهنگ داره......وقتی دلم می گیره....می زنم به دشت و دمن این سی دی ا ، تا حدودی هم موثره فکر می کنی بلند شدی رفتی توی طبیعت
کاش می شد برای شما هم بزارم .
کاش می شد برای شما هم بزارم .
شایدم سرما خوردم، شایدم از خستگیه ، هر چی هست تمام بدنم درد می کنه ، دو سه روزه همش تو خیابونم
دیشب موقع برگشت توی اون سرما ، برای من سرد بود ... یه سری دست فروش دیدم......موضوع دلسوزی ، غم عالم و آدم خوردن نیست ،اما بین اون همه دست فروش یکشون بود از سرما چشماش قرمز شده بود همشون می لرزیدن ولی .. این یکی فرق داشت ناچاری توی چشماش بود با بقیه فرق داشت....خب ؟.نمی دونم، شاید برای همین که
دیشب موقع برگشت توی اون سرما ، برای من سرد بود ... یه سری دست فروش دیدم......موضوع دلسوزی ، غم عالم و آدم خوردن نیست ،اما بین اون همه دست فروش یکشون بود از سرما چشماش قرمز شده بود همشون می لرزیدن ولی .. این یکی فرق داشت ناچاری توی چشماش بود با بقیه فرق داشت....خب ؟.نمی دونم، شاید برای همین که
دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۱
دوشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۱
مقصدمون یه جای دیگه بود اما امروز چشممو که باز کردم دیدم 3 تایی توی دربندیم یعنی اصلا قرار نبود بریم اونجا .هوای خنک ، خلوت، یه مسیر رفتنی دیگه چی می خواستیم......بعدم کلی راه رفتن و حرف زدن. یه جوری خیلی جالب بود تغییر جهت آنی .....فکر نمی کردم اینقدر خوب از آب در بیاد.رفت جزو روزای تاریخی21 /11/81
یکشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۱
تا اتفاقی نیافتاده بزارم .........:).......
پس مشکل از کمد نیست مشکل از صاحب کمده که انتروپی ایش زیادی زیاده، تازه کم حافظه ایشم هم مزیده بر علت شده:).
پس مشکل از کمد نیست مشکل از صاحب کمده که انتروپی ایش زیادی زیاده، تازه کم حافظه ایشم هم مزیده بر علت شده:).

کامپیوترم وقتی روشن می کنم خیلی دیر می یاد بالا ، اولا می نشستم حرص می خوردم......حالا دیگه دکمه شو می زنم می رم یه سری کارامو انجام میدم وقتی بر می گردم صفحه اومده:)!!! به اين می گن هم زیستی مسالمت آمیز، جمعه هم طبق معمول همین کار و کردم ، که یهو دیدم از توی اتاق داره یه چیزی شبیه صدای رعد و برق می یاد ،وقتی اومدم تو اتاق دیدم از کیس داره دود میزنه بالا ، بله پاور سوخته بود، همین جوری مونده بودم.......راستشو بخواید غصمم گرفت یعنی اگه تو اتاقم بودم که کاریم نمی تونستم بکنم به قول دکتر کامپیوترم جلوی نوسانات برق و بگیرم.......
می دونید این بار دومه که پاور سوخته، امروز یه پاور دیگه گرفتم....توی گارانتی این کی نوشته عیوب فنی در اثر آب آتش ضربه نوسانات برق مواد شیمیایی........شامل ضمانت نامه نمی شود.البته ضمانت این چیزا بیشتر من باب مزاحه؛ )
حالا هر صدایی که می یاد یهو می ترسم نکنه نوسانه دوباره بیاد
می دونید این بار دومه که پاور سوخته، امروز یه پاور دیگه گرفتم....توی گارانتی این کی نوشته عیوب فنی در اثر آب آتش ضربه نوسانات برق مواد شیمیایی........شامل ضمانت نامه نمی شود.البته ضمانت این چیزا بیشتر من باب مزاحه؛ )
حالا هر صدایی که می یاد یهو می ترسم نکنه نوسانه دوباره بیاد
سهشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۱
پس بگو چرا دیروز اینقدر خوب بود...:)
عمو شل اینو برات فرستاده ابرک جونم
اگر نمی تونم هميشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی ، زمانی از آن تو باشم
و اگه نمی تونم گاهی زمانی از آن تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گويی ، کنار تو باشم
اگه نمی تونم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و کثيف تو باشم
اگر نمی تونم عشق راستين تو باشم
بگذار باعث سرگرمی تو باشم
اما مرا اين طوری ترک نکن
بگذار در زندگی تو، دست کم چيزی باشم
...:)همیشه خوشحال باشی ،
عمو شل اینو برات فرستاده ابرک جونم
اگر نمی تونم هميشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی ، زمانی از آن تو باشم
و اگه نمی تونم گاهی زمانی از آن تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گويی ، کنار تو باشم
اگه نمی تونم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و کثيف تو باشم
اگر نمی تونم عشق راستين تو باشم
بگذار باعث سرگرمی تو باشم
اما مرا اين طوری ترک نکن
بگذار در زندگی تو، دست کم چيزی باشم
...:)همیشه خوشحال باشی ،
دوشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۱
برام دعا کنيد....همین الان....یه دیقه....خب....
دعا تون تموم شد..زود....خب...دعا کردید...نه تا دعا نکنید نمیشه برید خط بعدی.....
.....آفرین
دیروز خیلی بد بود....خیلی ......اما الان خیلی خوبه.....صبح پیش بچه ها بودم.....خنده اونا منو خندوند...عصریم یکی از دوستام اومد....کاش یه روزی بتونم همین قدر که سیما منو خوشحال کرد کسی خوشحال کنم.....
یه لینک بامزه......فکر کنم عربیه....
اینجا هم سایت سیما بینا است..دف ...و.....:)
راستی خدایا....ممنون...یعنی خیلی
دعا تون تموم شد..زود....خب...دعا کردید...نه تا دعا نکنید نمیشه برید خط بعدی.....
.....آفرین
دیروز خیلی بد بود....خیلی ......اما الان خیلی خوبه.....صبح پیش بچه ها بودم.....خنده اونا منو خندوند...عصریم یکی از دوستام اومد....کاش یه روزی بتونم همین قدر که سیما منو خوشحال کرد کسی خوشحال کنم.....
یه لینک بامزه......فکر کنم عربیه....
اینجا هم سایت سیما بینا است..دف ...و.....:)
راستی خدایا....ممنون...یعنی خیلی
شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۱
دیروز با یه بچه 2 ساله بودم.....با هم بازی کردیم......رفت زیر یه پارچه نازک قایم شد.....من ام هم جا را گشتم.....اما پيدا ش نمی کردم که...:)...زیر میز هم نیگاه کردم..خب اونجا هم نبود..:)..بعد یهو مثلا پیداش کردم.....دفعه دوم دوباره همون جا قا یم شد.....این دفعه زیر میز و نگاه نکردم....اونوقت خودش از زير اون پارچه که منو می دید....با انگشتش به زیر میز اشاره کرد...ببین اونجاست.....؟؟؟.........:).....
سهشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۱
یه سری عکس اومد...خیلی خوشم اومد..رفتم سراغ سایتش دیدم عربیه..بعدم فکر کنم ..یه سایت وبلاگیه.....شما هم برید پايين صفحه اش...عين وب لاگه..من وب لاگ عربی ندیده بودم..کامنت به عربی میشه ..تکلمه....راستی زبان عربی که " گ" نداره به وب لاگ میگن.. وب لاج....وب لاق
؟؟...ولی من عکسای این مدلی شو نفهمیدم کجاست.....:)
********************
اینجا هم چند وقت پیشا رفته بودم..سایت عربیه....برید کاراتای عربی شو ببنید...وقتی لود میشه ..بامزه اس شبیه درجه تبه....
***********************************
راستی امروز دوتا ماشین و دیدم توی جوب افتادن ...اونقدر بارون اومده بود که تمام سطح خیابون پر آب بود...طوری که جوب هم مشخص نبود....
این شکلی
؟؟...ولی من عکسای این مدلی شو نفهمیدم کجاست.....:)

********************
اینجا هم چند وقت پیشا رفته بودم..سایت عربیه....برید کاراتای عربی شو ببنید...وقتی لود میشه ..بامزه اس شبیه درجه تبه....
***********************************
راستی امروز دوتا ماشین و دیدم توی جوب افتادن ...اونقدر بارون اومده بود که تمام سطح خیابون پر آب بود...طوری که جوب هم مشخص نبود....
این شکلی
کاش می شداستاد رو هم پيوست نمره آدم میکردن،
دیروز که امتحان آخری مو دادم...... تو راه برگشت داشتم به یکی از نمره هام فکر می کردم....همینجوری فکر می کردم و فکر می کردم...به بقیه نمره ه ام...فکر می کردم..به اینکه اگه فلان نمره اینجوری بشه ...چه جوری میشه و ...خلاصه خیلی داشتم فکر می کردم .....به اتوبوس دومی رسیده بودم...خاصیت اتوبوس دومی اینکه وقتی سوارش میشم...یاد وب لاگ می افتم....یهو یه چیزی به ذهنم اومد...اگه از وب لاگا هم امتحان بگیرن چی میشه.....مثلا یه سه چهار تا از وب لاگا ر و معرفی کنن و بگن تا دوماه آرشیو قبل جزو امتحانه............
حالا الان که رفتم وب لاگ بابا رو دیدم....دیدم کوییز گذاشته.....:)......
شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۱

باز هم مادر من نخ و سوزن برداشت
روی پیراهن وصله ای دیگر کاشت
پدرم کفش مرا قالبی دیگر زد
کت و شلوارش را کرد با من هم قد
من ولی می دیدم
اشک در چشم پدر می گفت
شرمگینم ز پسر
باز شد مدرسه ها
بچه ها خوشحالند
به لباس نوی خود
همگی می بالند
شادمانم من هم
چونکه در تابستان
کار کردم بسیار
در دل نخلستان
پر شده قلک من
از همان کار و تلاش
می توان بخرم
دفتر و کیف و تراش
مهرخ این شعر و از بچگی یادش مونده بوده..بعدم یه روزی برای من نوشتش.
چهارشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۱
صبح.. رادیو.......همشهری 10 روز توقیف شد.!...دلیل؟...نمی دونم نامه خانه کارگر و جواب نداده...
من نمی دونم چرا این میکروسکپ بازی برای جام جم و کیهان نیست!!!!
اول که به خاطر کلمه شهرداری تهران..نزاشتن برای شهرستان بره...گیگا بایت گیگا بایت ضمیمه به جام جم اضافه کردن
...اون از حیات نو..اگه کاریکاتور شبیه هادی خامنه ای بود..لابد جایزه هم بهش می دادن...اینا بهانه است....مشکل جای دیگه است..می ترسن........حالا موندم چرا گذاشتن باز برای 5 شنبه جمعه.!...دیگه چه روز نامه بافی مونده که ازش بترسن....واقعا که...آخه آدم اینا رو به کی بگه....
سهشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۱
JUST FOR TODAY...
~ Smile at a stranger.
~ Drop a coin where a child can find it.
~ Learn something new, then teach it to someone.
~ Don't be afraid to say "I'm sorry".
~ Look beyond the face of a person into their heart
~ Make a promise, and keep it.
~ Call someone, for no other reason than to just say "hi".
~ Stand up for what you believe in.
~ Smell the rain, feel the breeze, listen to the wind.
~ Use all your senses to their fullest.
~ Cherish all your TODAYS!.
~Author: unknown~
:)....شبیه زاویه قایمه شدم.. ..:)…این شکلی ┘┌……..عملا بعد از امتحانای دیروز امتحانای من تموم شده اس...!گفتم امروزمی گیرم می خوابم....عین خروس از 6 صبح بیدارم...
یه نفری یه روزی 3 تا امتحان با هم داشت بعد.....ظاهرا یه نفره دیگه ای ادعا کرده بود توی اون روز 16 واحد امتحان داشته رفته بوده آموزش خودشو پاره کرده... امتحان و انداختن 9....و اینگونه یه نفرنجات یافت
دوشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۱
چهارشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۱
0
1
2
3
4
........
45
.........
5280
.........
8000
........
8251
8252
8253
......
8255
8259
.......
آخه من چیکاره بیدم..بین ساعت8 شب ..یا 3:30..بعدازظهر..کیلیک کنید..:).
.
..جوادرضوی وسحر ولدبیگی...
به اینکه مهران مدیری...خوبه.. بده...
.کاری ندارم...حتی دیدمنفی که بعضی وقتا داره..
نمی دونم..فقط واقعا بعضی موقع ها می خندم..
اشتراک در:
پستها (Atom)